زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

حلول ماه شعبان و 18 ماهگی عشق مامان و بابا

عرض تبریک به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج) به مناسبت اعیاد شعبانیه  گل دخترم ٧ شعبان ١٤٣٣ ه.ق مصادف با ٧ تیرماه ١٣٩١ ه.ش شما یک سال و نیمه شدی      مبارک باشه عروسک خوشگم یه عیدی تپل هم از بابای عزیزت گرفتی البته با سفارش بنده  (یه پینه دوز خوشگل با چشم های قلمبه که کنترلیه و راه میره و میچرخه) بعد از همه این تبریک ها  ترس و هول از واکسن ١٨ ماهگی از چند هفته پیش توی دل ما جا خوش کرده انشا الله که خیلی اذیت نشی فدات بشم. "نه بابا"  !!!!!! نمکدون کوچولو چند روزه یاد گرفتی مدام میگی " نه بابا"  مثلاً میگم بریم بخوابیم میگی " نه بابا" یا ح...
7 تير 1391

عید مبعث مبارک

حمد و ستایش خدای را که با نعمت وجود پیامبر بزرگوارش حضرت محمد صلی الله علیه و آله بر ما منت نهاد و برامتهای پیشین قرنهای گذشته چنین منتی نگذاشت.و این نعمت بزرگ را با قدرت بی پایان خویش بر ما عطا نمود،... پروردگارا پس بر محمد صلی الله علیه و آله که امین وحی توست و شریف تر و بزرگوارتر از همه آفریدگان تو میباشد و پیشوای رحمت و امام خیر و کلید برکات است درود و تحیت فرست. قسمتی از دعای دوم صحیفه سجادیه گل زیبای مامان سلام، عیدت مبارک چند شب پیش بابا محمد عزیز از من انتقاد کرد که حالا که از مریض شدن گلمون براش نوشتی پس چرا از اینکه به عنایت خدا حالش خوب شده چیزی نمینویسی؟؟؟ دیدم مثل همیشه حق با محمد جووونمه.اما گلم فرصتی برای ...
30 خرداد 1391

جوجو کوچولو بازم مریض شدی

سلام تاب و توانم،بهانه بودنم،گل زیبای من ،زینب عشق شیرینم زینب سوار چرخ آقا سجاد گل با دمپایی های سجاد گل دخترم چند روزه که مریض شدی و حال من و بابای مهربونت حسابی گرفته شده و ابری و بارونیه. یاس مامان،آخر هفته گذشته کلی خوش گذروندی،روز پنج شنبه جشن تکلیف نرگس جونی بود و خاله انسیه براش یه جشن خیلی مفصلی گرفته بود و چون شب میلاد حضرت جواد الائمه هم بود با خوندن مولودی حسابی مجلس با صفا شده بود و تو مثل همیشه خانم خانم خانم بودی و کلی خوش گذروندی. فردا ظهرش رفتیم خونه مامانی.عمه حوری و عمو علیرضا هم بودن و مراسم روز پدر رو برگزار کردیم و به بابایی هدیه دادیم و به همه خیلی خوش گذشت.غروب اومدیم خونه و وسا ی...
19 خرداد 1391

عزیز دل بابا و مامان 17 ماهه شد

زینب گلم اول سلام و یا بقول خودت ننام عزیزم امروز اومدم تا بهت تبریک بگم آخه شما دیگه حسابی خانم شدی و ١٧ ماهه شدی گل خوشگلم اگه قرار بر این باشه که بخوایم از توانایی هات بنویسیم  خیلی باید بنویسیم چون هر روز که میگذره شما شیرین کاری های جدیدی رو انجام میدی . "فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین" این نمونه کوچولویی از هنرمندی شما در سوار آم آم شدنته چون غالبا روش وایمیستی و دست میزنی به طور کلی خیلی دوست داری روی هرچیزی وایسی حتی وقتی ما میخوابیم میای میگی "لالا  لالا"  و منظورت اینه که بری بالا بعد میری رو دل ما وایمیستی وبا خنده فراوان می چرخی و ورجه وورجه میکن...
8 خرداد 1391

ماه زیبای رجب

السلام علیک یا محمد بن علی الباقر عرض تبریک به ساحت آقا صاحب الزمان گل دخترم روز اول ماه رجب برای من و بابا محمد زیبایی خاصی داره چون علاوه بر اینکه این ماه، ماه خداست و ماه عاشقی با معبود یکتاست روز اول این ماه برای ما یادآور یکی از شیرین ترین و به یاد موندنی ترین خاطره زندگیمونه روز اول ماه رجب سال ١٤٢٩ ه.ق مطابق با تاریخ ٥/٥/٨٥ عقد محرمیت بین ما جاری شد و با هم عهد عاشقی بستیم و قلبهامون از اون روز زیبا با هم گره خورد. از همین جا ولادت امام محمد باقر علیه السلام و سالروز یکی شدنمون رو به گل ترین همسر دنیا و مهربونترین بابا " محمد عزیزم" تبریک میگم. زینب جونم دیشب تو یکه و تنهابرامون جشن گرفته بودی گلم.حسابی شیطنتت گل کرده ...
3 خرداد 1391

زینب عشق مامان وبابا و عکسهای بهار نود ویک

اول سلام دوم عذارخواهی از بابت تاخیر زیاد ولی چه کنیم اگه ٢٤ ساعت یه چند ساعت بهش اضافه میشد خیلی خوب بود و ما به همه کارها می رسیدیم.  اما توی این سال جدید و فصل بهار خدا رو شکر شما جز روزهای ابتدایی که مریض شدی و دل مامان و بابا رو حسابی جزغاله کردی الحمدلله سرحال بودی و ما رو از دست دکترهای رنگارنگ در امان نگه داشتی امروز گفتم بالاخره بشینم یه چندتا عکس خوشگلت رو درست کنم و برات آپ کنم که فردا نگی این بابای ما دیگه عکسای من رو درست نمیکنه و فقط عکس میندازه عزیزم البته انتخاب عکس از بین هزاران عکس خیلی سخته چون هزار ماشاالله انقدر شما خوش عکس هستی که کار ما رو سخت میکنه(البته راه دوری نرفتی !!!!) تو این چند وقت ...
26 ارديبهشت 1391

فروردین 91 و گل 15 ماهه

تمام هستی ام،زینب هفته اول فرودین امسال مشغول دید و بازدید های نوروز بودیم.شکر خدا شما خیلی سرحال بودی و از دَدَ رفتن های پی در پی خوشت اومده بود. ٧ فروردین ماه شدی یه گل خوشگل 15 ماهه که بی صبرانه در انتظار دیدار زوار کربلا (خاله سیمین و عمو علی) بودی تا حدود ساعت 5 بعد از ظهر که چشم ما به جمالشون روشن شد.توی این یک هفته ای که ندیده بودیشون با وجود اینکه خیلی سرگرم بودی اما دو سه باری بهانه گرفتی و با گریه و شیرین زبونی میگفتی .... عمو دِدِ عمو دِدِ .....(قابل توجه خاله سیمین که زینب بیشتر بهانه عموشو میگرفت) دلت میخواست بری خونشون عزیز دلم. 8 فروردین عازم سفر به مشهد شدیم.ساعت 40/12 پرواز داشتیم.هواپیما در کمال...
23 فروردين 1391

زیبا ترین سوژه برای 5500 عکس!!!

عزیز تر از جانم زینب امروز ٣ فروردین سال٩١ و من و بابا دومین سالی هست که به همراه زیبا ترین گل بهار عمرمون،زینب خوشگلمون، به خونه اقوام برای دید و بازدید میریم.گرچه نسبت به سالهای قبل نمیتونیم زود از خونه بریم بیرون و یا مدت زمان طولانی به خونه برنگردیم، باید حسابی مراقب باشیم تا برنامه خواب و غذات به هم نریزه،گرچه هرجا که میریم باید ٦ دانگ حواسمون به شما باشه که یه وقت اتفاقی برات نیفته و یا دسته گلی به آب ندی و...البته شماحسابی خانم هستی و خیلی جاها از بغل مامان و بابا تکون نمیخوری البته این تا زمانی هست که هنوز ازطرف مقابل خجالت میکشی و به محض گذشت دقایقی مشغول به فعالیت میشی و...
3 فروردين 1391

آخرین نوشته در آخرین ساعات سال 1390

گل زیبای من ، زینب بالاخره بعد از مدتها دوری از وبلاگ و به طور کلی دوری از کامپیوتر و دنیای وب (به دلیل خراب شدن سیستم مخصوصا پاور بیچارش که شما مدام خاموش و روشنش میکردی ما تصمیم گرفتیم با خرید لب تاپ به شیطنتهای شما پاتک جانانه ای بزنیم و ماجراهایی داشتیم تا اینکه بالاخره امشب تونستیم به دل راحت قدم به دنیای مجاری بذاریم )توی این آخرین ساعات سال ٩٠ دارم سعی میکنم برات یه یادگاری کوچولو بنویسم دختر نازنینم. توی این مدت که برات چیزی ننوشتیم اتفاقات زیادی افتاد، کلی کارهای جدید یاد گرفتی که انشا الله بعدا برات مینویسم. دختر ماه مامان، فردا ساعت ٨ و ٤٤ دقیقه صبح سال ١٣٩١ آغاز میشه و مبدا و تاریخ جدیدی رقم میخوره ، پارسال...
29 اسفند 1390