زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

عشق کلاه قرمزی!!!!!!!!

1391/12/3 0:00
نویسنده : مامان و بابا
2,112 بازدید
اشتراک گذاری

(( سلام  گل زیبای خونمون زینب جان ))

زینب جونم هر وقت میریم خونه مامان جون شب که شوهر خاله ها میان ما چادر سرمون میکنیم تو هم بدو بدو میای میگی منم چادر میخوام.وقتی چادر سرت میکنی چند دقیقه ای ساکت و خانوم میری روی مبل میشینی بعدش هم دوباره مشغول بازی میشی

 این روزها خیلی حرف ها برات داشتم

اما دیگه دلم نمی خواست از مریضی هات بنویسم.

دلم نمیخواست بنویسم چند روزی بود که زیر پلک چشم

سمت چپت متورم شده بود و مدام تورمش بیشتر میشد

تا اینکه به قول خودت یه قلمبه توی چشمت ایجاد شده بود .

رفتیم متخصص چشم پزشک و با کلی شلوغ بازی هایی که

توی مطب راه انداختی چشم های زیبات رومعاینه کرد و

با دو جور قطره و دو جور پماد و دل نگران ما رو راهی خونه کرد.

چون گفت اگر تا سه هفته دیگه خوب نشه باید صبر کنید

 و در آینده با جراحی مشکل حل میشه.

ریختن یک قطره اونم فقط توی یک چشم البته روزی ٦ بار

در اول شاید کار ساده ای به نظر بیاد

 ولی.......

برای هر بار قطره ریختن باید کلی زمینه سازی میکردیم  

بعد هم من با کمک بابا و گاهی خاله سیمین

باید در حالی که شما داشتی دست و پا میزدی و صدای جیییییییییغ

و فریادت تا آسمون بلند بود این یه قطره ناقابل رو توی

 چشم خوشگلت میریختیم

شکر خدا شکر خدا بعد از یک هفته حدود ٧٠ درصد مشکل

حل شد و باید تا ١٥ روز دیگه درمان ادامه پیدا میکرد.

البته روزهای خیلی خوبی رو هم تو همین ایام داشتیم

مثلا روز ٢٢ بهمن هرجور شده گرچه یکم دیر بیدار شدی

ولی بالاخره با خاله سیمین و علی آقا رفتیم راهپیمایی 

و بدت نیومد ولی خیلی هم سرحال نبودی ...

بعد راهپیمایی هم با هم رفتیم رستوران صحرا و حسابی

از خجالت خودمون در اومدیم که زحمت کشیده بودیم و 

رفته بودیم راهپیمایی ...  

تو هفته قبل هم دو شب رفتیم بیرون فروشگاه برات لباس خریدیم

آخه الان فروش فوق العاده اکثر فروشگاهها بود و یه شب رفتیم

لباس خریدیم وقتی توی خونه سایزش رو امتحان کردیم

متاسفانه برات کوچیک بود خلاصه مجبور شدیم دوباره رفتیم

و تعویض کردیم البته چیزهای خوشگلی برات خریدیم

یه عینک آفتابی زیبا هم به سلیقه خودت خریدیم

پنجشنبه قبل هم سه تایی رفتیم دعاکمیل محمد طاهری

کلی کیف کردیم و بعدم پیتزا و سوخاری خوردیم کلی خوش گذشت

و اما ...

دوباره تب و سرفه و آبریزش بینی ما رو راهی دکتر کرد

 با همون جییییییغ و داد و شلوغ بازیهای

همیشگیت تو مطب دکتر بعد از معاینه گفت باید از دو جور

اسپری استنشاقی استفاده کنی!!!!!!!!!!

باکمک دمیار باید اسپری ها رو توی دهنت بزنیم و البته

برای هر بار اسپری زدن هم کم نمیزاری و حسابی با گریه و زاری

 و دست و پا زدن سنگ تموم میزاری گلم.

اما شکر خدا حالت خیلی بهتر شده عسلم

 

من که دیگه طاقت ندارم دست و پاهای کوچولوت رو بگیرم

 تا قطره بریزیم یا اسپری بزنیم .

اما مجبوریم البته دیگه بی خیال قطره ها شدیم

چون همین جوریش هم تا بغلت میکنیم با استرس

میپرسی میخوای قطره بریزی؟؟؟؟؟؟

بعضی وقت ها توی خواب هم گریه میکنی و میگی نریز نریز و

با این کارا دل ما رو آتیش میزنی عروسک شیرین زبون.

حالا دیدی نوشتن بعضی از این چیزها اصلا برام جالب نبود.

شبها گاهی که تلویزیون دکترت رو نشون میده با افتخار

اشاره میکنی و میگی دکتره ...

و اما توی این مدت شما علاقه شدیدی به دیدن

 سی دی کلاه قرمزی پیدا کردی .

یه شب بابا از سوپر محل یه سی دی خرید با دیدنش کلی ذوق کردی

 و هر بار تموم میشد میگفتی دوباره میخوام ببینم.

با چند بار دیدن تقربباً شعر اولش رو حفظ شدی و

با هاشون میخونی و حتی حرف هاشون رو هم حفظ شدی

 بابا هم جند تا دیگه برات سی دی کلاه قرمزی خرید .

من در عجبم که این همه تکرار و تکرار تو رو خسته نمیکنه؟؟؟؟

 البته خیلی سعی میکنم که در طول روز باهات بازی کنم و

 مانع این بشم که مدام کلاه قرمزی ببینی ولی تا اینکه

 مشغول کارام میشم خودت سی دی رو توی دستگاه میزاری

 و با شادی میگی خودم آوردمش.جاهاییش رو هم

که دوست نداری میزنی میره جلو !!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان صدرا
3 اسفند 91 11:30
زینب عزیزم انشالله که همیشه سلامت باشی و دیگه مریض نشی آخی مامان زینب جونی چی کشیدی این چند وقته خدا قوت
مامان زینب سادات
5 اسفند 91 10:37
سلام زینب گلی انشاالله همیشه سلامت باشی عزیزم خاله و زینب سادات برای سلامتی شما وو همه کوچولوهای گل دعا میکنن انشاالله در پناه خدا باشی عزیزم بووووووووووس
مهتاب
5 اسفند 91 21:16
آفرین به این دخملی ومامان وبابای گلش که رفتن راهپیمایی مامنی غصه نخور انشاا... چشم دخملیت هرچه زودتر خوب میشه
خاله سعیده
5 اسفند 91 22:04
آخی چقدر از مریضیش نوشتی من دلم میسوزه وقتی بچه ها مریض میشن امید که حالش خوب بشه
سمانه مامان پارسا جون
6 اسفند 91 17:49
چقدر عکس اولیه نازه هزار ماشاا... پارسا هم عاشق کلاه قرمزی شده میبوسمت جیگر
مامان نسترن
7 اسفند 91 0:59
عزیزم همیشه خوب وخوش باشی
مامان ثمین
7 اسفند 91 2:53
سلام عزیزم خداحفظش کنه دخترنازی دارین بماهمسربزنیدخوشحال میشیم
سودابه
8 اسفند 91 22:43
سلام عزیزم خوبین؟ ماشالله زینب جون چه بزرگ شده.خانمی عروس من بعد از شما زایمان کرده بود و حالا دومیش رو آورده. با عکسهای محمدمانی ومحمد متین به روزم.قدم رنجه کنید خوشحال می شم
مامان حسین جون
9 اسفند 91 10:30
سلام ای جون قربونش برم چقدر زینب جون اذیت شده ایشالله که همیشه سالم وتندرست باشی مامانی خسته نباشی میدونم خیلی این چند وقته اذیت شدی
مامان آرینا مو فرفری
9 اسفند 91 13:47
---$$$$$$$$__$$__$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$__$$$$$$(¯`v´¯)$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(*)´¯)$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(*)´¯)$$$ ___$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$ ______$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$ ________$$$(¯`(*)´¯)$$ ___________$(_.^._)$ ____________$$$$$$ همیشه سلامت باشی عزیزم.
فاطمه مان صبا
9 اسفند 91 15:25
آخی عزیز دلم قربون اون چشمات برم که اوف شده بودن...............خدا رو شکر که بهتره ایشالا که هیچ نیازی به جراحی نیس غصه نخور لیلا جونم ماشالا روز به روز ماهتر میشه این دختر خوشگلت.......یه عالمه ببوسش
مامان ابوالفضل
10 اسفند 91 0:44
سلام گلکم همیشه سلامت باشی و هیچ وقت نوشته ای از مریضیت نخونیم مامانی خدا رو شکر که الان فرشته کوچولومون بهتره خیلی دوستش دارم بوس بوس بوس
مامانه زینب
10 اسفند 91 16:08
نازی به این دختر با این چادر نازش ایشالله زیر سایه حضرت زهرا این چادر روسرش بمونه تا خانم بشه و بزرگ بشه گفتی کمیل حاج محمد رفتید حسودیم شد از پارسال محرم نتونستم رفتید مارو هم یاد کنید
خاله فاطمه
12 اسفند 91 23:50
خاله به قربونت بشه آره والااااا
محمد طاهری
15 اسفند 91 18:06
حالا مبارکه ماشین نو خریدید! فهمیدیم! ایشالله بنزتوننو ببینیم!
مامان مبینا
23 اسفند 91 1:08
خداروشکرکه مشکل چشم زینب کوچولو مرتفع شده،امیدوارم دیگه ازاین مشکلات برای زینب و هیچ بچه ی دیگه ای پیش نیاد. با دیدن عکسها کلی ذوق زده شدم،ببوس گلم رو
مامان زینب سادات
23 اسفند 91 9:39
زینب کوچولو سلام خوبی خاله چند وقته کم پیدایی انشاالله شاد و سلامت باشی یاعلی
نی نی توپولی
25 اسفند 91 7:10
خاله جون الان که تو این هفته ها بازار کلاه قرمزی داغ داغه ببینو لذت ببر
مامان نسترن
18 فروردین 92 10:50
سلام زینب جون. تعطیلات خوش گذشته. امیدوارم سال خوبی داشته باشی عزیزم