زینب خانم دو ساله شد
زینب زیبای من ، عزیز قلبم ، آروم جونم، قربونت برم
دو ساله شدی
امشب برای مامان و بابا یه شب خیلی خاصه چونکه
عزیز دلشون مثل امشبی دو ساله شده و قلب مامان
و باباش از این بابت خیلی شاده
زینب خوشگلم دو سال قبل یه همچین شبی شام خونه
مامان جون اینها بودیم و مامان دیگه حسابی به سختی
کارهاش رو انجام میداد و انواع و اقسام مشکلات به سراغش
اومده بود از انواع ورم و ... خلاصه شب حدود ساعت ١٢ اومدیم
خونه و تا حدود ساعت ٢ بو دکه مقدمات تشریف فرمایی تو گل
خوش رنگ وبوی زندگیمون مهیا شد و مامان و بابا و مامان جون
رو راهی بیمارستان کرد چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
بود همان شب ... تا صبح مامان توی اتاق درد و بابا و مامان جون
توی لابی بیمارستان خیلی انتظار عجیبی بود هم شیرین و هم
دلهره آور و این انتظارها بالاخره ساعت ١٥/١ ظهر روز هفتم دیماه به
پایان رسید و خداوند زیباترین جلوه خلقت رو به عطا کرد و بزرگترین
موهبت خودش رو به ما ارزانی داشت و اونهم لیاقت پدر و مادر شدن
خدایا هزاران هزار بار شکر و سپاس که ما رو قابل دونستی.
و اما الان که دو سال پر از خاطره های شیرین و شیرین تر رو گذروندیم
رسیدیم به منزل دو سالگی عزیزم . آخ که چقدر شیرینه اینکه
هر روز به نوعی پیشرفت میکنی و بزرگتر میشی عزیز دلم.
امشب که شب تولدت بود بازهم مثل سال گذشته به احترام
صاحب و مولایمان حضرت بقیه الله (عج) که عزادار جد بزرگوارشون
هستند و به حرمت صاحب اسمت حضرت زینب اولیا (س) برات
جشن نگرفتیم تا انشاالله چند روز آینده و توی ماه شادی آل الله
برات تولدت بگیریم گلم . امشب فقط به عشق تولدت
یه شیرینی خریدم و اومدم خونه مامان جون بودیم و شما هم
امشب رو مهمونشون بودی از این بابت حسابی خوشحالی عزیزم.
دختر گلم شب تولدت برات از خدا سلامتی و توفیق طلب می کنم
دختر نازنینم از شیرین زبونیهات و کارهای با نمکت باید مفصل بنویسم
امیدوارم فرصت باشه بتونم حتما این کار رو انجام بدم . از اینکه
توی سفره چیدن کمک میکنی و توی جمع آوری همین طور ...
از اینکه گریه میکنی و میگی بیتامین (ویتامین) میخوای ...
از اینکه شعر میخونی و برای خودت شعر میسازی و ...
دختر ماه من عاشقانه دوست داریم
اینم چند تا عکس از دخمل گل دو ساله ما
زینب خانم آماده خوردن ویتامین
صورت خوشگلت توی کتاب داستان شکلدارت
سرسره بازی حرفه ای زینب گل
یکی از کارهای روزانه زینب جونم که بهم ریختن کابینت هاست
زینب و فیگور خاص خودش
زینب گلی هنگام خروج از خونه توی زمستان