زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

زینب و جدول رشد(هشت ماهگی)

1390/6/28 21:16
نویسنده : مامان و بابا
835 بازدید
اشتراک گذاری

مهارتهاي اصلي(اکثر کودکان انجام میدهند)

  • به هر دو والد دادا و ماما خطاب مي كند (اختصاصي نيست)قلبگل دخترم شما از حدود ٤ ماهگی کلمه ماما و بابا رو تلفظ میکنی.و البته ماما رو خبلی به جا و مواقعی که منو کار داری تکرار میکنی.
  • آغاز خزيدنلبخند دختر زرنگ مامان اصلا نخزیدی و حرکت رو با چهار دست و پا رفتن شروع کردی
  • اشيا را از يك دست به دست ديگر مي دهد.متفکرفعلا که بیشتر علاقه داری اشیاء بیچاره رو پرت کنی.و به تازگی بصورت خیلی آماتور بای بای میکنی اونم به گونه ای که دستت رو سمت پایین تکون میدی و البته این حرکتت در جواب بای بای کردن طرف مقابلته .

مهارتهاي اضافي(نیمی از کودکان انجام میدهند)

  • با گرفتن دست به چيزي مي تواند بايستدتشویقدستت رو به هرچیزی میگیری تا بایستی و با یه اعتماد به نفس خاص قصد داری تا دستت رو رها کنی و به قول معروف روی پای خودت بایستی و این خیلی خطرناکه استرس 

توی این عکس زیر میز آشپزخونه تشریف دارین.

 

یکی از بازی های مورد علاقت در حال حاضر اینه که تو رو روی پا وایمیسونم بعد آهسته دستامو رها میکنم و شروع میکنم به تشویقت و برات میخونم:"وایساده وایساده،گل دخترم وایساده،نقل ترم وایساده،دختر عسلم وایساده و....." تو تا جاییکه میتونی تعادلت رو حفظ میکنی و یه دفعه خودت رو پرت میکنی توی بغلم.به هردومون خییییییییییلی کیف میده  

  • بخوبي مي خزد. گفتم که تو اصلا نخزیدی بهتره بگم به خوبی چهار دست و پا میدود.ماچ
  • به اشيا اشاره مي كندمتفکر هنوز اشاره ای نکردی گلم.

مهارتهاي پيشرفته
(تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند )

  • خود را براي ايستادن به حالت كشيده در مي آوردقلبدختر گلم تو میتونی یایستی و چند روزی هست که داری سعی میکنی پاهای کوچولوت رو بزاری روی اشیا و بری بالا مثلاَ دستت رو میگیری به میز تلویزیون و میری روش وایمیسی ، خیلی خیلی حرکت خطرناکی رو انجام میدی گلم اوه         

 

 

 

  • اشيا را با شست دست و انگشتان بر مي دارد (حالت نيشگوني)تشویق
  • در خواست هاي خود را با ژست مخصوص نشان مي دهد

 

زینب گلم ورود شما به هشت ماهگی با یه سرما خوردگی کوچولو همراه بود.هرچقدر سعی کردم تا از دکتر افشاریان وقت بگیرم موفق نشدم(که البته فهمیدیم از شانس ما رفته سوئد و حالا حالاها نمیاد) و از ترس اینکه مثل ماه قبل سینه درد نکنی مجبور شدم ببرمت پیش دکتر ملک زاده که متخصص هست و نزدیک خونمونه.خانم دکتر بعد از معاینه و چکاپ گفت که سرماخوردگیت خیلی مهم نیست و مطلب مهم اینه که تو در طی سه هفته فقط ١٠٠ گرم وزن اضافه کردیمتفکر و به طور کلی از وزنت راضی نبودنگران و قرار شد وعده های غذات رو بیشتر کنم و به هر زوری که شده شیر خشک رو با غذاهایی مثل فیرنی یا شیرموز به شما بخورونم (وزنت ٥٠٠/٧ و قد بالای نازنینت ٧٠ سانت و نیم)  

 

خلاصه گفت که باید آزمایش ادرار بدی و بماند که من و خاله سیمین با چه شامورتی بازیهایی تونستیم نمونه ادرار از شما بگیریم و من با عجله نمونه رو به آزمایشگاه رسوندم و روز پنجشنبه جوابش رو گرفتیم و با خوشحالی پنجشنبه عصر رفتیم دماوند و هوای فوق العاده با حال و خوب خوردیم و تا صبح شنبه اومدیم و عصر شنبه جواب رو بردم به خانم دکتر نشون دادم و خیالم راحت بود که حتما میگه هیچ موردی نیستلبخند اما خانم دکتر مثل اینکه متوجه موضوع مهمی شده بود گفت:"یه باکتری نه چندان خوب تو ادرار رشد کرده که اصلا جالب نیست باید آزمایش تکرار بشه اگر باز هم جوابش همین باشه باید با سوند نمونه گیری کنیم،عکس رنگی از مثانه لازمه و ممکنه دوره درمان ٢ سال طول بکشهتعجبتعجب و....."

خوب حالا دیگه قیافه آویزون منو میتونی تصور کنی که با چه حالی اومدم خونه دیدم تو در کمال شادمانی داری با خاله سیمین بازی میکنی و صدای خندت خونه خاله ی مهربونت  رو پر کرده،با دیدن صورت ماه و معصومت بغضم ترکید.کلی نذر کردم و دعا کردم که انشا الله توی آزمایش مجدد موردی نباشه.

خلاصه امروز که ٢٨ شهریور بود تونستم از دکتر ولایتی وقت بگیرملبخند اصلا باورم نمیشد به این زودی بتونم ازش وقت بگیرم ولی خدا کمک کرد و همین امروز بعد از ظهر جواب دومین آزمایش رو هم گرفتیم و رفتیم .دکتر ولایتی که آدم بسیار آروم و با حوصله ای بود(حالا اینکه توی مطب شما چقدر سرحال بودی برای همه افراد و مامان ها و نی نی ها شون موش شدی و کلی برای همه ذوق کردی به کنار ولی وقتی آقای دکتر گوشی گذاشت تا صدای قلب قشنگت رو گوش بده اصلا خوشت نیومد و خلاصه شروع کردی به ناراحتی و چند لحظه ای مطب تقریبا روی سر شما بود ولی خونسردی دکتر خیلی جالب بود) برامون توضیح داد که جای هیچ نگرانی نیست و این مقدار میکروب نشاندهنده عفونت ادراری نیستو کاملا طبیعیه و اصلا چیز مهمی نیست ( برخوردی کاملاَ متفاوت با خانم دکتر ملک زاده که نشان از تجربه بالای ایشون بود) که البته توی آزمایش دوم هیچ باکتری رشد نکرده بود و همه چیز نرمال بوده.قلبلبخندخدا رو شکر .حسابی مارو ترسونده بودی گلم.ماچ 

بعد از اندازه گیری قد و وزن(وزنت  ٨٠٠/٧ "ظاهراَ تلاش هام برای اضافه کردن وعده های غذایی تا حدی نتیجه داده") گفت که قدت از حد متوسط کمی بلند تر هم هست اما وزنت حدود ١ کیلو کمه.یه چکاپ کامل برات نوشت که باید آزمایش خون و ... بدی تا بعداز جواب آزمایشات غذای کمکی دیگه یا دارو تقویتی رو برات تجویز کنه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مامان آنیسا
29 شهریور 90 2:05
بوسسسسسسسسسسسس برای دوستای از گل بهترمون دوستون داریم خییییییییییییلی زیاد
مامان آنیسا
29 شهریور 90 2:05
بوسسسسسسسسسسسس برای دوستای از گل بهترمون دوستون داریم خییییییییییییلی زیاد
مامان زینب دخمل ناز
29 شهریور 90 5:37
مامان حسنی
30 شهریور 90 23:38
سلام کمی نگران شدم خداراشکرکه موردخاصی نبوده خدا این دسته گل خوشگل را حفظ کنه خیلی وقته پیش ما نیومدین اگه بیاین خوشحالمون می کنید
یاسمن
31 شهریور 90 10:28
ماشائ اله به این دخمل ناز و خوشکل . مهارت هات مثل دخمل منه. الیسا هم خیل یناشیانه بای بای میکنه . زنده باشی عروسک خوشکل
مامان پارسا جون
31 شهریور 90 12:00
سلام خانومی خوبی؟ ایشاا... که چیزی نیست و با یه دوره درمان کوتاه همه چیز رو به راه میشه عزیزم. زینب جونو ببوس
مامان نسترن
31 شهریور 90 13:12
سلام مامان مهربون. مبارک باشه هشت ماهگی زینب جون. نگران نباش. دکترا فقط بلدن آدمو نگران کنن. کلی آزمایشو فلان وفلان مینویسن, ازآخرم معلوم میشه هیچی نیستو نینی فقط بی اشتهاست اونم اقتضای سنشه
مامان حسین
31 شهریور 90 14:08
سلام خوبین؟؟/ ماشاله زینب جون خانوم شده ...سلامت باشه ایشالله
مامان شیدا
1 مهر 90 1:17
واییییییییییییییی چه دخمل نازی بوسسسسسسسسس
نازنین نرگس نفس مامان
3 مهر 90 17:33
ماشالا ماشالا واسه خودت خانمی شدی هاااااااااااااااااااا
فاطمه مامان صبا
3 مهر 90 20:56
وای اولش خیلی نگران شدم ولس بعدش وقتی گفتی مشکلی نبوده خیالم راحت شد.......ایشالا همیشه سالم و سلامت باشه زینب جون خوشگل بعضی وقتا دکترا لج آدمو در میارن....رفتم دکتر میگم چرا این ماه وزن نگرفته میگه من نمیدونم ....همین نه راهنمایی کرد و نه چیزی گف ......
مادر کوثر
4 مهر 90 15:24
وای عزیزم قربونش برم چه ناز شده دخملمون براش اسفند دود کن خانمی
مامانی شیما وحدیث
4 مهر 90 20:03
سلام مامانی چقدراین دخملی ما ناناس شده .خدا حفظش کنه .قلبون این حرکات قشنگش برم من. خدارو هزارمرتبه شکر که مشکل برطرف شد .نمیدونم چرا بعضی دکترا خیلی سریع آدم رو ناامید میکنن وتشخیص ها باهم فرق میکنه . مامانی زینب نازنازی آپم ومنتظر حضورگرمت
ثمين
5 مهر 90 20:45
سلام گلم! ايشاله كه خوبي و خوش! من توي وبلاگم ايده براي سيسموني و جشن تولد و تزيين غذاي كودك دارم اگه يه سر بزنيد خوشحال ميشم. راستي! اگه دوس داريد عكس ني ني خوشكلتونو رو ديوار دنياي نفيس به يادگار نصب كنيد يه سر به اينجا بزنيد: http://2nyaienafis.niniweblog.com/pagegoodnini.php
مادر کوثر
6 مهر 90 21:48
سلام عزیزدلم عیدت مبارررررررررک روزت مبارک
نازنین نرگس نفس مامان
7 مهر 90 3:13
زینب خانمی روزت مبارک
فاطمه مامان صبا
8 مهر 90 1:56
خوشگل خانوم روزت مبارک....همیشه دختر خوبی واسه مامان جون باش عزیزم
مامان پارسا جون
9 مهر 90 20:30
زینب جون روزت مبارک
سودابه
12 مهر 90 11:35
هزار ماشاءالله چه شیرین شده این دخملی طلا.خدا براتون حفظش کنه انشاءالله از دامنش عرشیان متولد شوند.
مادر کوثر
12 مهر 90 15:15
سلام عزیزم خوبی؟ وبلاگت رو خیلی دوست دارم و همیشه میام سر میزنم اگه کوثر جون بذاره نظر هم حتما میدم به ما هم سر بزن خوشحال میشم نظر خوشگلتو بخونم.
مامان ماهان
17 مهر 90 8:45
همیشه خوووووووووووش باشین
مهناز
8 آبان 90 23:45
دختر من سه روز از ذختر شما كوچكتره نه دندون داره نه چهار دست و پا ميره نه وايميسته چرا ؟ خيلي حسوديم شد دخترت خوشگله