زینب گل ما 4 ساله شد
به لطف خدا امروز همت کردم و اومدم سراغ وبلاگت
که دیگه حسابی گرد و غبار نشسته توش ...
تو این مدت چندبار میخواستم برات بنویسم ولی هربار
به دلایلی نشد که نشد عزیزم ...
هفتم دیماه امسال به لطف خدا شما شدی گل دختر 4 ساله
عزیز قلبم تو این روزها حسابی مشغولی و تقریبا
هر روز کلاس میری و مشغولی . دو روز که کلاس قرآن
و کلاس های مختلف که به همت مامان میری و لذت میبری
زینب جونم تولدهای امسالتم مثل سالهای قبل
تو دو هفته پشت سر هم برگزار کردیم و خیلی به شما
خوش گذشت و هدیه های زیبا و دوست داشتنی گرفتی
دیگه امسال از چند ماه قبل همش درباره زمان تولدت سوال
میکردی و منتظر بودی ، دیگه روزهای آخر به چند شب بخوابیم
و کی هوا تاریک میشه همه بیان رسید ...
امسال دیگه تولد مقارن شد با ماه ربیع ایام شادی و سرور
و دیگه زمان تولدت تقریبا همون موقع خودش برگزار شد
برای نوشتن انقدر موضوع و اتفاق هست که نوشتنش
خیلی زمان می بره و طولانی میشه که خدا میدونه
اگر این دنیای مجازی اجازه به ما بده برات بیشتر مینویسم