زیارتت قبول عزیزم
دردانه دلم، زينب گلم
امروز روز ميلاد حضرت محمد صلي الله و امام صادق عليه السلام بود و عيدي صاحب الزمان به تو اين بود كه توفيق پيدا كردي براي اولين بار بعد از به دنيا اومدنت به زيارت بري عسلم.من و باباي مهربونت به همراه مامان جون شما رو برديم براي زيارت حضرت عبد العظيم و البته به خاطر گل وجود شما توفيق زيارت نصيب ما هم شد.(البته وقتي توي دلم بودي چند بار به زيارت سید الکریم رفته بوديم )
الهي مامان فدات بشه كه حسابي شب و روزت قاطي شده!! چون ديشب ساعت 2.30 بامداد رضايت دادي و چشمهاي قشنگت رو بستي و خوابيدي و صبح اصلآ دلت نمي خواست بيدار شي.به همين خاطر تمام طول راه از خونه تا حرم رو خواب بودي . اونجا به زحمت چشم هاتو باز كردي من داشتم به نيابت از خودم و تو زيارت عاشورا ميخوندم(عزيزم اميد اين هست كه زيارت حضرت عبدالعظيم اثرات زيارت حضرت اباعبدالله رو داشته باشه انشا الله) كمي شير خوردي بعد به كمك مامان جون بردمت كنار ضريح و زود اومديم بيرون چون خيلي شلوغ بود.
امشب که شام ولادت بود دعوت بودیم به جشن نامزدی(پسر دایی بابا آقا سجاد) و شما اولین مراسم جشن بود که تجربه کردی.
دخترك ماه من شما اولين عيديت رو ديشب از مامان جون و بابا جون گرفتي.يه دست لباس خيلي خيلي قشنگ كه البته فكر كنم يكي دو ماه ديگه اندازت بشه فعلا فقط كلاهش اندازت بود.
راستی فرصت نشده بود برات بگم که اولین سوغاتی که گرفتی سوغات کربلا بود. خاله فاطمه مهربون هفته پیش که از کربلا اومد زحمت کشیده بود برات یه پیرهن کوچولو آورده بود و مهمتر از خود پیرهن این بود که اون پیرهن رو برده بود داخل حرم حضرت اباعبدالله متبرک کرده بود.