عکس های گل دختر نه ماهه
سلام زینب گلی
با یه تاخیر خیییییییییییییییییلی زیاد بهت دو تا تبریک میگم:
عشق و عمر و نفسم ٩ ماهگیت مبارک
گل دختر نازنین مامان و بابا روزت مبارک
زیبای مامان،ورودت به نه ماهگی مصادف بود با روز اول ماه ذی القعده که روز ولادت حضرت معصومه است و روز دختر نامگذاری شده.
اون روز برات تبریک ننوشتم چون به یه عروسی دعوت داشتیم(عروسی آقا سجاد پسر دایی بابا) فردای اون روز هم جمعه بود ما هم مثل خیلی از جمعه های دیگه ظهر رفتیم خونه مامانی و بابایی،بعد از ظهر هم قرار شد بریم دیدن یه نی نی که تازه به دنیا اومده بود(صدف کوچولو،نوه خاله بابا)البته شما به دلیل اینکه یه کم فعالیت هات بیشتر شده و شب قبل توی عروسی یه کم مامان رو اذیت کرده بودی موندی پیش بابا و من با مامانی و عمه و زن عمو رفتیم دیدن نی نی و مامانش.وقتی برگشتیم بابا محمد گفت که بهتره زود بریم خونه مامان جون اینا چون یه اتفاق خییییییلی بد افتادهوقتی بهم گفت که شوهر عمه کوچیکم فوت کرده باور نمی کردم چند دقیقه تو بهت و حیرت مونده بودم گیج شده بودم خیلی ناگهانی و خیلی خیلی باور نکردنی بود.مرد خییییلی خوب و مهربون و دوست داشتنی بود که تو خاطرات کودکیم حضور پر رنگی داره،خوش به حالش که جز خوبی چیزی ازش به یادگار نمونده .نمیخوام برات از تلخی های دنیا بنویسم ولی حال و حوصله آپ کردن رو نداشتم گلم.اما تو این ماه کارای زیادی کردیم بردیمت بیمارستان آزمایش دادی و کلی از دست کوچولوت خون گرفتن البته تو انقدر ماهی که فقط چند لحظه گریه کردی و زود هم قطع شد .حالا قرار هفته آینده بریم پیش دکتر ولایتی و آزمایشهات رو نشون بدیم .عزیزم تو این چند ماهه طعم مختلفی از زندگی رو حس کردی یه روز میری دیدن یه نی نی که بدنیا اومده و بعدش عروسی و بعد از اون مراسم ترحیم.
نازنینم تا بوده همین بوده که دنیا یه روز پر از شادیه و یه روز تلخ تلخ.پر از فراز و نشیبه و اون کسی که بتونه به این دنیا دل نبنده و همیشه بدونه که از کجا اومده و چرا اومده و به کجا قراره بره موفق و پیروزه.
چند تا عکس از نقل شیرینم