زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

بدون عنوان

1389/11/10 18:32
نویسنده : مامان و بابا
482 بازدید
اشتراک گذاری

                                                    بنام خالق زیبایی ها

درست یکماه پیش روز هفتم دی ماه هشتاد و نه و در بیمارستان مادران تهران و توسط خانم دکتر امانی خداوند بزرگترین موهبت خود را بر ما ارزانی داشت و زینب کوچولو قدم قشنگش رو به این دنیا گذاشت.

عجب روز قشنگی بود با اینکه انتظار تولد زینب جان از حدود ساعت ۲ نیمه شب آغاز شد و مامان جون و بابای زینب از اضطراب در حال بیهوشی بودند و مامان زینب در حال تحمل درد فراوان زایمان.

 این انتظار شیرین بالاخره ساعت حدود ۱۵/۱۳ به پایان رسید و یه خانم با نمک و کوچولو با وزن۸۵۰/۲ و قد ۴۹ سانتی متر بدنیا اومد

الان که این مطالب رو می نویسم شاید با حالی شبیه بیهوشی باشه چون زینب عزیز دیشب تا صبح قصد بیدارباش داشت و اجازه خوابیدن به مامان و باباش نداده البته که وقتی به چشمای ناز و نمکیش نگاه میکنه تمام خستگی ها و بی خوابیها کنار میره . باید این نکته رو یادآور بشم که زینب این دومین شب بی تابیش بود و بقیه شبها مثل گل می خوابه

اولين باري كه زينب خوشگل رو ديدماين اولين عكس زينب توي اولين ديدار

اين عكس هم توي بيمارستان مادران تو تخت نوزادران پيش مامان

اين هم توي بيمارستان كنار مامان جونش 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

صمیمه
7 بهمن 89 10:51
بهت تبریک میگم عزیزم . امیدوارم زینب کوچولوت همیشه سلامت باشه سارینای من هم تازه رفته تو 16 ماهگی موفق باشی عزیزم.
مامان پرنیان
7 بهمن 89 11:56
سلام . به شما تبریک میگم به زینب جان هم همینطور امیدوارم همیشه شد و پیروز باشی واقعا نمی دونی دختر چه نعمتی و چه قدر شادی به خونتون میاره دختر من الان یکسال و 8 روز شه . و از اینکه پرنیان کنار ماست خیلی خوشحالیم . امیدوارم سال دیگه هم به وبلاگ زینب جان سر میزنم شما هم همین احساس داشته باشی پیروز و سر بلند باشی .
http://www.zohajoon.niniweblog.com/
7 بهمن 89 12:02
از طر ف من ببوسش
مامان فرشته
7 بهمن 89 18:28
تو رو خدا وقتی داری شیرش می دی واسه منم دعا کن
طاهره
8 بهمن 89 21:16
سلام عزیزم خوبین ؟قدم نو رسیده مبارک ایشلا بشه بهترین بچه دنیا و خدا همیشه براتون نگهشون داره از طرف من ببوسش البته من 18سالمهاتفاقی اومدم وبلاگ اینجا خیلی با نمکهقربون شما
دختر عموي زينب
16 بهمن 89 21:26
سلام به دختر عموي نازم زينب كوچولوعكس هاش خيلي قشنگ بود بايد بگم بانمكي اش به من رفته من كه خيلي دوسش دارم زنعمو جان اميد وارم هميشه سالم وسلامت زير سايه سرتون زندگي كنه وهميشه لبش خندون باشهبازم ميگم خيلي خيلي .......دوستش دارم