زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

تراژدی واکسن

1389/12/11 9:42
نویسنده : مامان و بابا
1,034 بازدید
اشتراک گذاری

تاب و توانم زینب

هرچقدر به آخر دو ماهگیت نزدیک میشد من هول و هراس واکسن زدنت رو داشتم.تا دیشب که وقت دکتر داشتیم(دکتر حمیدی).وقتی تو مطب نشسته بودیم خیلی دلم شور میزد Crying 1به صورت ماهت نگاه میکردم به چشم های معصومت خیره میشدم و توی دلم غوغایی بود .برعکس دفعه قبل خیلی زودنوبت ما شد .وقتی رفتیم توی اتاق دکتر بعد از معاینات مقدماتی و اندازه گیری وزن (۱۰۰/۵) دکتر قطره فلج اطفال رو ریخت توی دهن کوچولوت کمی قیافه گرفتی اما گریه نکردی بعد نوبت واکسن هپاتیت شد.دکتر از بابا خواست تا پای تپل و ناز تورو نگه داره تا بتونه واکسنت رو بزنه .من که دیگه نمیتونستم نگاه کنم عقبتر ایستادم و چشم هامو بستم توی دلم سپردمت به صاحب الزمان .وااااااااااااااای که صدای گریت که بلند شد پاهام ضعف رفت همین که دکتر از کنارت دور شد با سرعت اومدم و صورت ماهت رو بوسه بارون کردم و مدام میگفتم آقای دکتر از شدت گریه نفسش داره قطع میشه!! و دکتر در نهایت آرامش سرنگ بعدی رو آورد تا واکسن سه گانه رو بزنه دیگه طاقت نداشتم اما چاره ای نبود.

اما گل دخترم خیلی زود ساکت شدی و گریه هات به لبخند های نمکی و زیبای همیشگیت تبدیل شد.از اونجا رفتیم خونه مامان جون تا شب رو اونجا بمونیم.صبح باید میرفتم فیزیوتراپی(عزیزکم تاندوم های دستم بر اثر بارداری متورم شده)وقتی ازت جدا شدم یه بهانه ای گیر آوردم برای گریه کردن اما دستم رو شد و بابات فهمید دلم نمی خواسته ازت جدا بشم.مردم و زنده شدم تا برگشتم خونه. 

الان بیش از ۲۴ ساعت از تزریق واکسنت میگزره و ما اومدیم خونه خودمون موقع خداحافظی مامان جون و باباجون خیلی نگرانت بودن و دوست داشتن بمونیم چون تو کمی بیقراری و گاهی به شدت گریه میکنی که بند دل ما پاره میشه .جونم به نفس هات بسته شده دردونه قلبم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

آوا
11 اسفند 89 0:57
آخی اشکه یه خاله رو در آوردی!!
ستایش
12 اسفند 89 9:25
سلام دوست خوبم . از آشنایی با شما خوشحالم .
مامان فرشته
12 اسفند 89 14:32
سلام عزیزم ......... جانم خیلی درد کشیده الهی فداش بشم الان تب داره ؟ بهتر شده / ای خدا جون چه معصوم هم خوابیده بوسسسسسسسس
مامان آنیسا
13 اسفند 89 2:57
سلام یه ذره گریه برای بدست آوردن سلامتی یه عمره نگران نباش عزیزم زینب جونو ببوس