منم آپ کردم
زینب گلم سلام
باور کن حدود ده روزه که میخوام بیام برات مطلب بنویسم اما فرصت نمیکنم.ولی خیالت راحت باشه بابای گلت مدام خاطراتت رو برای یادگاری مینویسه آفرین به این بابای مهربون
میخواستم برات بنویسم از روزهای دلتنگی و حوصله سر رفتنمون وقتی مامان جون و خاله سیمین مکه بودن از روزهای شلوغ پلوغ اومدنشون برات بنویسم و البته از سوغاتی خورونت که بابا برات نوشت .اینم چند تا از عکسهات با سوغاتی هات.
این جی جی نازتو خاله برات آورده منم جمعه پیش که جشن نامزدی مریم جون بود تنت کردم
در ضمن روز یکشنبه گذشته برای چکاپ ماهیانه رفتی دکتر.خاله انسیه و سجاد هم باهامون اومدن موقعی که دکتر داشت معاینه ات میکرد سجاد با کنجکاوی نگاهت میکرد خلاصه شما با وجود خوردن فرنی فقط ٣٠٠ گرم وزن اضافه کردی و شدی ٤٠٠/٦ و ٢ سانت هم قد و بالات بلند تر شدهما هم تصمیم گرفتیم بهت نون سنگک بدیم!!!!