زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

گوله نمک ما

1390/4/15 12:27
نویسنده : مامان و بابا
1,959 بازدید
اشتراک گذاری

اول سلام  ، حلول ماه شعبان و اعیاد بزرگ اون رو به همه تبریگ میگیم

چند روزی بود که میخواستم برات بنویسم ولی هر روز به شکلی نمیشد

یه روز کار زیاد بابا و یه شب بخاطر بیداری شما و یه روز قطعی نت و...

اما خدا رو شکر امروز موفق شدم تا برات بنویسم از اون هفته روز دوشنبه

 که موقع واکسن شش ماهگیت بود و شب رفتیم پیش دکتر حمیدی

و گفت فقط یکی از واکسن ها رو میزنه و یکی دیگه که هپاتیت باشه رو

ماه دیگه میزنه .خلاصه بعد از معاینات مختلف دکتر گفت شما تقریبا ٧ کیلو

شدی و روند رشدت با اسهال و مریضی خوب بوده و دکتر گفت

که یواش میتونی سوپ هم نوش جون کنی . و اما قسمت سوزناکش

شروع شد و آمپول با سوزن بزرگ و دکتر تو رون قشنگت زد و شما هم

جیغ زدی و گریه سوزناک البته کمتر از یک دقیقه و بعدش رفیتم خونه

مامان جون اینها تا حدود ساعت ١١ بد نبودی و از ١١ به بعد تب کردی

اونهم بصورت صعودی و تا حدود٥/٣٩ درجه قطره استامینوفن هم خوردی

ولی کلا بعد چند ثانیه برگردوندی خلاصه تا صبح حسابی بی تاب بودی

و نمیتونستی بخوابی و مامان و بابا هم غمگین غصه تو رو میخوردند که البته

مامان کلا بیدار بود و پلک روی هم نگذاشت و این ماجرا تقزیبا تا عصر چهارشنبه

ادامه داشت تا شب عید مبعث دیگه تبت اومد پایین و سرحال شدی.

روز عید خونه خاله حمیده بابا جلسه خانوادگی بود و همه اقوام مامانی بودند

غیر از عمو علیرضاکه چین بود .اونجا به شما خوش گذشت و حسابی

دل همه رو بردی چون همه رو با یه خنده یا سرسری تحویل میگرفتی

و به قول مامان عزیزت مثل سینی ته دیگ دست به دست می شدی.

تا غروب اونجا بودیم و یه سر رفتیم به مامان جون و بابا جونت زدیم و گفتیم

شب عید مبعث و تو ماه رجب چه کاری بهتر از زیارت و بلند شدیم و رفتیم

زیارت حضرت عبدالعظیم و یه زیارت باحال کردیم و اومدیم شما هم با

خوشحالی اطراف رو نگاه میکردی و حتما بهتر از ما زیارت.

روز جمعه شب عروسی دختر خاله مامانی بود و رفتیم هتل اوین عروسی

البته چون شما رو دعوت نکرده بودن شما مهمون مامان جون اینها بودی .

تو چند روز بعد از واکسن خدا رو شکر خیلی سرحالی و کارای بامزت هم

که هر روز بیشتر میشه تقریبا دقایقی رو بدون کمک می شینی و خنده های

خیلی باحال میکنی توی رورئک به خوشگلی وایمیستی و سوپ هم نوش جان میکنی

بعضی وقتا گریه های لوسی میکنی که آخ دل آدم رو می بری از بس نمکداره.

از بعد واکسن یه کم سرفه میکنی و روز دوشنبه رفتی دکتر چندتا دارو داده

که بخوری و انشاالله سینه دردت هم زودخوب بشه گل دخترم.

یکشنبه هم سالگرد ازدواج مبارک مامان و بابا بود

 یادآور خاطرات خوش ٤ سال پیششون که به همین

مناسبت یه جشن با حال سه نفره امسال برگزار کردن . البته از همه

سالهای گذشته خوشتر و اونهم دلیلش حضور شما بود و بس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

مامان باران
15 تیر 90 14:58
مامان زینب سلام ایشالله که همیشه سلامتی باشه و عروسی و جشن خوش باشید.
نی نی توپولی
15 تیر 90 17:00
عباس! ای صبر و قرار بی قراران امّید دل امیدواران دانی که گر از عطش بمیرم یک قطره ز دیگری نگیرم ساغر نزنم ز دست هر کس من دست تو می شناسم و بس روزی من از خزانه ی توست دل، سائل آستانه ی توست امشب ز تو بار عام خواهم دیدار تو و امام خواهم
مامان ماهان
15 تیر 90 18:00
الهی همیشه عروسی و شادی باشه خیلییییییییییییییییییییییییییییی ناز و جیگر شدی زینب جونم افرین به مامان و بابا مهربونی که داری .... خداروشکر که حالش بهتر شده بوووووووووس
مامان زينب
15 تیر 90 18:01
اعيادتون مبارك سالگرد ازدواجتون مبارك واكسنشم به سلامتي زدين و پشتتون حتما سبك شد ماشالا خانوم هست برا خودش
مامانی شیما وحدیث
15 تیر 90 19:17
سه گل روییده اندر باغ احساس /گل سوسن گل لاله گل یاس/ گل اول که ماه عالمین است /عزیز فاطمه نامش حسین است / گل دوم نگر غرق است در فضل /امید مرتضی نامش ابوالفضلم گل سوم گل میعاد باشد /امام چهارمین سجاد باشد م اعیاد شعبانیه برشما مبارک باد
نازنین نرگس نفس مامان
16 تیر 90 3:52
سلام اعیاد شعبانیه مبارک زینب جون باز بیتاب شدی دخملی اره عزیزم این واکسنها اینجورین دیگه ما مامانها غصه میخوریم خوش باشید
نسترن
16 تیر 90 9:24
سلام خانومی گل. اعیاد شعبانیه به شما و خونواده گرمت مبارک. خوشحالم دیگه زینب جونم بهتر شده. واقعا عکساش حرف ندارن. ماشالاه
مامان حسین
16 تیر 90 10:32
سلام سلام زینب جونم اعیاد شعبانیه بر تو و خانواده گلت مبارک.شاد شاد باشید.
مامان فرشته
16 تیر 90 14:55
سلام گلم خوبی؟ واییییییییی بده من بخورمش ماشاا... خیلی ناز بود نازتر هم داره می شه بووووووووسسسسسسسسس
مامان هلیا
16 تیر 90 22:30
سلام ممک جون زینب من دلم ضعف میره وقتی اون موهای خوشگلتو می بینم آخه هلیا یه کم کچلی تشریف داره
مامان ابوالفضل
18 تیر 90 11:38
سلام، واقعا زینب جون هر روز که می گذره خوردنی تر می شه، خدا براتون نگهش داره عروسی مبارک سالگرد ازدواجتون هم مبارک
سودابه
18 تیر 90 12:14
سالگرد ازدواجتون مبارک . شاد و خوش و سلامت باشید . زینب جون توی این عکسا خیلی خوردنیه . ببوسیدش.
مامانی
18 تیر 90 14:05
سلام دوست من دختر نازی دارید اسمش هم خیلی قشنگه لینکتون میکنم خوشحال میشم لینکم کنید و بهمون سر بزنید
دختر عموي زينب
18 تیر 90 14:38
سلامي به گرمي آفتاب تابستون زينب جانم ميلاد اباعبدالله و حضرت عباس وامام سجاد را به شما عزيزم و زنعموي خوبم تبريك ميگم راستي سالگرد ازدواجتون مبارك انشا الله هميشه سالم وسلامت كنار هم باشيد و سايه اتان بالاي سر زينب جان باشد
مامان تربچه
19 تیر 90 9:57
سلام عزیزم چه دختر نازی داری ماشالا خدا براتون نگهش داره اعیاد و همچنین سالگرد ازدواجتون مبارک
مامان حسني
19 تیر 90 11:33
سلام اعيادشعبانيه مبارك سالگرد عروسيتون هم مبارك الهي هميشه به خوبي وخوشي زيرسايه حق روزگار بگذرونيد ماشالله زينب جون روز به كه بزرگترميشه نازتروبانمكترميشه خداحفظش كنه
الهام مامان رامیلا
19 تیر 90 11:39
سلام مامان زینب چه دختر نازی داری منهم این اعیاد بزرگ رو به شما تبریک می گم خوشحال شدم به ما سر زدید بازهم پیش ما بیایید زینب ما رو ببوسسسسسسسس
مامان آريا
19 تیر 90 15:22
قربون خوابيدنت چقدر عكسات خوشگل بودن عزيزم
مامان پارسا جون
19 تیر 90 17:59
سلام خانومی الاهی بگردم گل منم تازه واکسن زده آخ که جقدر بد بود سالگرد ازدواجتون هم مبارک
آرتین خان
19 تیر 90 19:02
ماشالا چقدر شیرینه این دختر گل
مامان ماهان
20 تیر 90 15:50
گل ما چطوره خوبههههههههههه
نی نی توپولی
21 تیر 90 0:54
سلام باز من اومدم با اینکه پست جدید نبود حیفم اومد نظر نداده برم قربونت برم
مامان مسیح
21 تیر 90 18:08
انشاالله همیشه به شادی و شور.... سالگرد ازدواجتون مبارک باشه مامان وبابای خوب زینب خوشمل ما هم خانومی شده واسه خودش... ماشاالله
فاطمه مامان صبا
22 تیر 90 9:05
سلام سلام....عزیز دلم توام تب کردی؟؟؟صبای منم یکم تب کرده و قطره رو بالا میاره...پاشویه اش کردم بهتر شده...چقد هر روز خوشگلتر میشی زینب خانومی...مامانش این لباس سفیده خیلی بهش میاد عین فرشته ها خوابیده گل دختر
مامان آريا
25 تیر 90 12:43
قربون دخمل خوشگل خودم بوسسسسسسسسسسسسس
مامان مریم
25 تیر 90 21:15
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد سوگند به هر چهارده آیه نور سوگند به زخم های سرشار غرور آخر شب سرد ما سحر می گردد مهدی به میان شیعه برمی گردد یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد ممنون از شما عید شما و بابایی و نینیتون مبارک در اومدن اولین دندون هم مبارکش باشه
مامان متین
26 تیر 90 18:36
اول از همه اعیاد شعبانیه مبارک باشه و همین طور سالگرد ازدواج شیرینتون امیدوارم همچنان پایدار و برقرا باشه در کنار دختر ناز و خوشگلون این زینب خانم خوشگل وقتی می خوابه شیرین تر میشه آدم دلش می خواد بخورتش