حال و هوای عید غدیر

سلام نقل شیرین و خوشمزه

توی این حال و هوای عید بزرگ غدیر میخوام برات چندتا حدیث بنویسم.

الغدير 10: 278.                            رسول خدا(ص) فرمود:

كسى كه مى‏خواهد زندگى و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه‏اى كه پروردگارم
به من وعده كرده، ساكن شود، ولايت على بن ابى طالب(ع) را انتخاب كند، زيرا او هرگز شما را از راه هدايت بيرون نبرده، به گمراهى نمى‏كشاند

مصباح المتهجد: 738.                    امام صادق(ع) فرمود:

به خدا قسم اگر مردم فضيلت واقعى «روز غدير» را مى‏شناختند، فرشتگان روزى ده‏بار با آنان مصافحه مى‏كردند و بخششهاى خدابه‏كسى‏كه‏آن روز را شناخته، قابل‏شمارش نيست.

وسائل الشيعه 7: 328، ح 13.        امام صادق(ع) فرمود:

عيد غدير، روز عبادت و نماز و سپاس و ستايش خداست و روز سرور و شادى است به خاطر ولايت ما خاندان كه خدابر شما منت گذارد و من دوست دارم كه شما آن روز را روزه بگيريد.

اقبال الاعمال: 778.                       امام رضا(ع) فرمود:

كسى كه در روز (غدير) مؤمنى را ديدار كند، خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد مى كند و
قبرش را توسعه مى‏دهد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر او را زيارت مى‏كنند و او را به بهشت بشارت مى‏دهند.

عید غدیر امسال هم گذشت....هر سال ما سعی میکنیم عید غدیر رو تا جایی که میتونیم با شکوه و شاد برگزار کنیم.به همین خاطر هر سال نزدیک عید غدیر خانه تکانی میکنیم(امسال من و بابای عزیزت هم زمان با خانه تکانی تغییر دکوراسیون هم دادیم البته در جهت رفاه حال شما و ایجاد ایمنی بیشتر توی خونه) همه برای همدیگه عیدی میخریم و شب عید خونه مامان جون رو تزئین میکنیم و دور هم جمع میشیم و حسابی در جهت شادی و خوشی تلاش میکنیم.روز عید هم سعی میکنیم به دید و بازدید بریم مخصوصاَ دیدن سادات.

امسال چون شب عید عروسی دعوت داشتیم یه شب قبل از شب عید با خاله ها خونه مامان جون رفتیم.البته گل نازنینم شما به خاطر سرفه های شدیدت و سینه درد شب قبلش دکتر بودی(دکتر ولایتی)و اولین آمپول زندگی رو در محیطی آکنده از غم و اندوه مامان و بابا  نوش جان کردی و تا جایی که میتونستی جییییییییییییییییغ و فریاد به راه انداختی.اون شب هم خونه مامان جون بی حال بودی چون علاوه بر مریضی لثه هات هم حسابی متورم شده، چهارتا دندون هم زمان داره جوونه میزنه که البته یکیش دراومده (دوتا دندون خرگوشی های بالا،سمت راستی دراومده که سومین دندون خوشگل شماست و سمت چپی هم داره در میاد) با گرفتن عیدی ها(از طرف مامان جون و بابا جون و خاله ها) مخصوصاَ عیدی من و بابا یه کم سرحال شدی.

اینم عیدی باباو مامان

با این که خیلی سر حال نبودی اما کلی با این اسباب بازی تاتی کردی و توی این یکی دو روزه با اعتماد به نفس دسته این روروئک رو رها میکنی و خودت چند قدم تاتی تاتی میری عسلم.البته شیرین کاریهای جدیدت تموم شدنی نیست و مثلا هر روز که از خواب بیدار میشی اولین حرفت با اشاره انگشت اینه که"این شیه" و یا اینکه میگیم زینب کلاغه میگه : تو هم به زیبای میگی" آر آر" و ببعی میگه : بَ بَ" یا بهت میگیم که گل کیه : و تو با صدای نازت میگی " من".

شب عید به خاطر حال بد تو که تب هم داشتی نرفتیم عروسی و یه جشن کوچولوی سه نفره گرفتیم.صبح عید هم رفتیم خونه خاله اعظم که مولودی داشتن.شب هم رفتیم خونه خاله بابا دیدن سید جلال و عیدی هم ازش گرفتی و بعد هم رفتیم خونه مامانی و بابایی عمه حوری اینها هم اونجا بودن و اونجا هم از مامانی هم عیدی گرفتی.

گل خوشگلم سعی کن همیشه به خاطر عظمت مقام ولایت و امامت و به جهت شادی قلب امام عصر عید غدیر رو از همه اعیاد پر رنگ تر و زیبا تر جشن بگیری.