زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

زينب عزيز مامان و بابا يازده ماهه شدي

عزيز دلم الان چند روزي هست كه وارد يازده ماهگي شدي بخاطر محرم و گرفتاريها نشد برات پستي بنويسيم و فقط اين عكس رو برات گذاشتم فقط به عشق صاحب اسمت حضرت زينب چون تو خودت مولود ماه محرمي و عشقت رو نشون دادي و خداوند هم بهترين هديه اش رو تو اين ماه به ما عطا كرد . تو يه پست مفصل بايد از سينه زني و عزاداري و تاتي تاتي كردنت بين عزاداران امام حسين بنويسم.ديروز كه روز چهارم محرم بود با همه مشغله رفتيم مطب دكتر ولايتي و آقاي دكتر گفت كه بايد دوباره كلي دارو  بخوري اين حساسيت ديگه حسابي تو اعصاب مامان و بابا رفته و دست از سر قشنگت برنميداره. تو اين شبهاي آسموني از همه دوستان التماس دعا داريم. ...
10 آذر 1390

تاتی.... تاتی....تاتی.... اولین قدم های همه هستی ام زینب

سلام عزیز دلم،دختر ناز و خوشگلم. زینب جونم از اواخر نه ماهگی کم کم سعی کردی تاتی کردن رو تجربه کنی.با ورودت به ده ماهگی علاقت به این کار بیشتر شد و تونستی حدود سه قدم برداری و یکی از بازیهات این شد که با کمی فاصله از ما بایستی و حدود سه چهار قدم تاتی تاتی کنی و خودت رو پرت کنی تو بغلمون.تا شب عید غدیر که بابا برات یه روروئک به یه سبک جدید خریدو با پشتکاری که داشتی با این روروئک حسابی پیشرفت کردی تا دیشب که دیگه رسماَ حدود ١٣-١٤ قدم تاتی تاتی راه میری و از ما دل میبری. این عروسک هم یکی از اسباب بازیهای مورد علاقه شماست (وقتی مشهد بودیم مامانی برات خریده) وشما اون رو به اسم دَ دَ صدا میکنی (چون وقتی پ...
4 آذر 1390

حال و هوای عید غدیر

سلام نقل شیرین و خوشمزه توی این حال و هوای عید بزرگ غدیر میخوام برات چندتا حدیث بنویسم. الغدير 10: 278.                            رسول خدا(ص) فرمود: كسى كه مى‏خواهد زندگى و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه‏اى كه پروردگارم به من وعده كرده، ساكن شود، ولايت على بن ابى طالب(ع) را انتخاب كند، زيرا او هرگز شما را از راه هدايت بيرون نبرده، به گمراهى نمى‏كشاند مصباح المتهجد: 738.            ...
26 آبان 1390

زینب و جدول رشد(ده ماهگی)

مهارتهاي اصلي(اکثر کودکان انجام میدهند) دست را به حالت خداحافظي تكان مي دهد .زینب گلم،تو از اوایل نه ماهگی بابای کردن رو یاد گرفتی،اوایل خیلی آروم بای بای میکردی و دستت رو خیلی بالا نمیاوردی.       البته این عکس مربوط به همون اوایل بای بای کردنهاته و حالا خیلی سریع و با مزه بابای میکنی دختر نازنین اینقدر سریع که موفق به عکس گرفتن ازش هم نشدیم. اشيا را با حركت نيشگوني بر مي دارد این کار رو هم خیلی وقته که انجام میدی عزیزکم. بخوبي مي خزددور خانه مي گردد. همونطور که قبلا برات نوشتم تو اصلا نخزیدی جیگرم.بعد از کلی تمرین چهار دست و پا رفتن حدود سه ماه پیش شروع به حرکت چهار دست و پا کردی.. ...
21 آبان 1390

عیدت مبارک

سلام عزیز دردونه یکی یدونه گل گلخونه قند و عسلم حسابی دلم برای آپیدن وبلاگت تنگ شده بود.الان هم مثل عقده ای ها ساعت 2/30 نصف شب دارم برات مینویسم.البته...   امشب شب عید قربانه(سال 1390 ه.ش)            عیدت مبارک جوجو کوچولوی مامان عزیز دلم امسال چون تو رو دارم به سختی امتحان حضرت ابراهیم بیشتر پی بردم.یکی از سخت ترین امتحانات الهی اینه که پدر و مادر با فرزندشون امتحان بشن.امیدوارم همیشه بتونیم با کمک خداوند و عنایت صاحب الزمان تو امتحانات الهی سربلند باشیم. یکی از اعمال امشب احیاء و شب زنده داریه منم مثلاً دارم عبادت میکنم. زین...
16 آبان 1390

دختر ناز مامان و بابا ده ماهه شد

امروز که روز هفتم آبان ماه سال نودِ  زینب جونم دختر نازنین ما ده ماهه شد عزیزم تو یه پست مفصل برات باید بنویسم که چه کارهای خوشگلی انجام میدی از کلمه هایی که میگی و دل می بری تا تاتی تاتی کردنت و نمک ریختنات...   ...
7 آبان 1390

زینب گل مامان و بابا هر روز نمکی تر از دیروز

عزیز دردونه مامان و بابا هر روز صبح که بلند میشیم تا شب با کارهای شیرین تو حسابی سرگرم هستیم و لذت می بریم هر روز یه کار شیرین  جدید انجام میدی و دل مامان و بابا رو شاد میکنی البته در این بین شیطونی هات هم روز افزون و صد البته زحمات مامان بیشتر (اینجا جا داره که از مامان مهربونت که بقول  بابایی مادر نمونست خیلی خیلی تشکر کنیم) دخمل نازنینم مامان انقدر سرگرم و مشغول کارهای شماست که از ابتدای نه ماهگیت میخواد جدول رشدت رو بنویسه ولی اصلا شما  این اجازه رو نمیدی .برای مامان گلت از خدا سلامتی و توان و توفیق طلب می کنیم البته تو هر موقع که اسم مامان رو با شیرین زبونی میگی مطمئنم که خستگی مامان در میره. ...
28 مهر 1390

چکاپ نه ماهگی زینب جون

دختر گلم دیروز حدود ساعت ٢ با مطب دکتر ولایتی تماس گرفتیم  منشی گفت که ساعت ٣٠/٣ اینجا باشید.خلاصه چون ماشینمون فرد بود و دیروز دوشنبه بود مجبور شدیم که ماشین بابایی رو گرفتیم و ساعت٣ بود که از خونه راه افتادیم خدا رو شکر تا میرعماد که مطب دکتر بود خلوت بود و به موقع رسیدیم اما وقتی رفتیم بالا منشی گفت که هنوز دکتر نیومده و باید منتظر بمونیم دیروز شما کلا از صبح که حدود ٧ بیدار شدی و قصد بازی داشتی بدخواب شده بودی و یه کم مامان رو تو کلاس اذیت کرده بودی و همین روال رو تو مطب دکتر ادامه دادی و فقط میخواستی راه بری و بیرون رو ببینی و خلاصه تو این یک ساعتی که تا دکتر اومد شما مشغول شیطونی بودی . حدود ساعت ٥ رفتیم داخل و د...
19 مهر 1390

يار بي دستي ام امام رضا همه هستي ام امام رضا

امروز كه هفدهمين روز از ماه مهر و هفدهمين روز پاييزه يكي از قشنگترين روزهاي خداست و دليل اون هم چيزي نيست جز ولادت با سر سعادت سلطان سرير ارتضا غريب الغربا حضرت علي بن موسي الرضا المرتضي(ع) اين عيد فرخنده رو به همه مسلمانان تبريك ميگم انشاالله دختر گلم به زودي امام رضا بطلبه و براي چهارمين بار بري زيارت امام رضا(البته يه بارش رو تو دل مامان بودي) و حسابي لذت ببري .انشاالله قربون كبوتراي حرمت امام رضا قربون اين همه لطف و كرمت امام رضا دلمو گره زدم به پنجرت ميخوام بيام به اميدي كه بياي اين گره هارو وا كني ...
17 مهر 1390