زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

25 ماهگی زینب و جشن تولد دو سالگی

1391/11/12 10:46
نویسنده : مامان و بابا
1,746 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای گذشته خدا رو شکر خیلی روزهای خوب و شادی بود

از جشن و بگیر تا تولد و مهمونی و گردش و ...

niniweblog.com

روز 4شنبه هفته گذشته اولین جشن تولد دو سالگیت

با حضور خانواده مامان و خاله مامان برگزار شد 

و شما حسابی کیف کردی البته هر چی به آخر شب نزدیک

میشد خسته شده بودی و بهانه گیر  طوریکه

کیک تولدت رو بابا برید عزیزم

البته از نقش موثر سجاد نمیشه غافل شد چون دو شب قبلش

خونه مامان جون مراسم تولدش بود فکر میکرد که اون شب هم

تولدشه و دوست داشت توی باز کردن کادوها و فوت کردن شمع

حسابی کمکت کنه و شما اصلاً از این همکاری استقبال نمیکردی.

 

در هر حال مراسم با خوبی و شادی برگزار شد و خوش گذشت.

البته هدایایی هم شما گرفتی و همه حسابی زحمت کشیده بودن

و دستشون درد نکنه و انشالله همیشه از این خبرها باشهنیشخند 

روز پنجشنبه هم مامان گلت با سرعت مشغول سر و سامان دادن

اوضاع خونه بود چون روز جمعه  خانواده بابا مهمونمون بودند و

عصر جمعه جشن تولد دوم رو برگزار کردیم و باز هم  

کلی هدیه گرفتی و مراسم خوبی رو داشتیم .

البته گاهی شما

قیافه میگرفتی و هرچی میگفتن نانای کن افتخار نمی دادی ولی

بالاخره با کارهای با نمکت همه رو به وجد می آوردی البته

 بیشترین اوقات رو با محسن مشغول بازی بودی 

و از این موضوع خیلی شاد بودی .

خلاصه مراسم تولد دو سالگی شما طی دو مرحله برگزار شد.

دیروز هم که روز عید ولادت پیامبر و امام صادق بود صبح حدود ٣٠/١٠

از خواب بیدار شدی و ما تصمیم گرفتیم که به خاطر هوای خوب  توی

 خونه نمونیم و با خاله فاطمه اینها رفتیم بیرون اول رفتیم 

جنگل سرخه حصارو این اولین باری بود که شما با مرضیه

 گردش رفتی

 

چون خیلی خنک بود کمی بازی کردی و ما ترسیدیم

که سرما بخوری زودی اومدیم و سوار ماشین شدیم 

کلی زیر بارش بارون خیابون گردی کردیم و ناهار خوردیم

بعدش هم رفتیم خونه مامان جون

niniweblog.comniniweblog.com

شبها معمولا وقتی میخوای بخوابی دوربین عکاسی رو

دستت میگیری و نگاه میکنی قبلا یه کم که نگاه میکردی

 و زود میخوابیدی ولی الان کار به ساعت میکشه

 و قصد خواب نداری . برای همین دیگه دوربین

رو تحریم کردیم و برات قصه میگیم تا لا لا کنی و

البته این موضوع مربوط به ساعت حدود ١ به بعده .

 چند شب قبل که مامان میخواست برات قصه بگه

 گفتی نه من میخوام قصه بگم و مثل گل نشستی و

با نمک فراوان شروع کردی :

 یه خرگوش بود میخواست بره مسافرت بعد

رفت روی درخت بعد رفت فروشگاه شامپو خرید

بعدش رفت حموم آب بازی ... خلاصه مطلف ...

یعنی این جمله رو که گفتی مامان و بابا دیگه

 میخواستند بخورنت اینقدر خندیدیم و لذت بردیم

از این قصه که حد نداره.

و این اولین قصه ای بود که خلاقانه ساخته بودی.

niniweblog.com

دیگه حسابی خانم شدی و چندتا شعر بلدی و

مولودی هم میخونی. دعای فرج رو کامل حفظ شدی و

بیشتر رنگ ها رو یاد گرفتی و چیز های هم رنگ هم رو

به ما نشون میدی و میگی مثل همن.تا ١٠ میشمری

مفهوم بزرگتر و کوچکتر بودن اشیا و یا پر و خالی 

بودن داخل بطری و ظرف ها و سنگین و سبک 

بودن رو از چند ماه پیش به خوبی بلدی.

 در زمینه نانای هم تبحر خاصی داری.

اینقدر شیرین زبونی و همه حرف ها رو به خوبی تکرار میکنی که

نوشتن دایره لغاتت مشکله چون همه چیز میگی و کلی با تلفن

صحبت میکنی و خیلی درست و با مزه همه ماجراهایی

که داریم رو تعریف میکنی.

حتی تکه کلام هم داری!!!!!!!

نه خوب!!!!!

وقتی از توی اتاق میخوای بری بیرون میگی:

بریم تو بیرون!

niniweblog.com

دختر نازنیم بهمن ماه دومین سالگرد تولد وبلاگت هم هست

که در جای خودش خیلی خاص و دوست داشتنی است .

لبخندبقیه عکس ها توی ادامه مطلبنقلب

  

 اینم عکس میز توالت شماست که مامان جون برات خریده بود

و با دیدنش کلی ذوق کردی عسل.

جایگاه خانم تولد شب قبل از تولد

پارک جنگلی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

سارا(مامان سوگل)
12 بهمن 91 9:43
مامان صدرا
12 بهمن 91 9:49
مبارکت باشه زینب خانم خوشگل
مهسا(مامان هستی)
12 بهمن 91 13:48
مبااااااااااااارکه عزییییییزم به به چه دختر ناااااااااااااااازی ماشالااااااااااا
مامان حسین جون
12 بهمن 91 14:33
سلام به زینب جون گل وگلاب تولدت مبارک باشه عزیزم ایشالله 120ساله بشی خاله جون ممنونم مامانی ازت که منو دعوت کردی برای تولد زینب جون
زهرا (✿◠‿◠)
12 بهمن 91 16:18
به به! تولدت مبارک زینب خوشگــــلم....
مامان عاطفه
12 بهمن 91 18:46
تولد تولد تولدت مبارک.دوتا گل برای زینب خانم دو ساله چه میز توالت نانازی داره این خانوم خانوما از همین الان؟!!!
مامان زینب سادات
12 بهمن 91 20:01
تولئت مبارک زینب جونی انشاالله همیشه شاد و سلامت باشی ئیر سایه مامان و بابا و صاحب الزمان
مامان پریسا
13 بهمن 91 17:47
تبریک میگم عزیزم ایشالله 120 ساله بشه. و زیر سایه ی مامان و بابا همیشه سلامت باشه.
مادر کوثر
14 بهمن 91 7:35
تولدت مبارک خانوم خوشگللللللللللللللل
مامانه زینب
14 بهمن 91 8:10
سلام هزارتا گل و تبریک برای زینب عزیز ایشالله عروسش کنی خانمی
مامان سيد محمد سپهر
16 بهمن 91 14:54
واي واي كي مي تونه اون لپها را ول كنه و بياد كيك بخوره مباركت باشه زينب خانوم ببخش كه دير تبريك گفتم حسابي مشغول بودم ولي امروز جبران كردم
فاطمه مامان صبا
17 بهمن 91 13:53
تولدت مبارک زینب خانوم گل........................هزار ماشالا خیلی خوب حرف میزنه صبا هم اولا با دوربین میخوابید الان همون رویه شعر و قصه رو پیش گرفتیم ولی اصلا لالایی دوس نداره بدتر گریه می کنه همش میگه جوجه جوجه طلایی بخون
مامانی طهورا
17 بهمن 91 22:06
تولد زینب خانم گل مبارک باشه الهی که 120 ساله بشی خاله
مامان گیسوجون
18 بهمن 91 12:44
تولدت مبارک فرشته کوچولو الهی 120 ساله بشی
مامان ابوالفضل
20 بهمن 91 14:20
سلام سلام سلام تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک من واقعا عاشق زینب جونم واقعا جیگره خدا حفظش کنه سلامت باشی خاله موشیه من
زهرا
20 بهمن 91 23:07
سلام تولش هزار بار مبارک ببخشید فضولی میکنم چرا جدا جدا تولد میگیرید؟فلسفه خاصی داره؟
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمد رضا
22 بهمن 91 14:46
سلااااااااااااااااااام خوبید زینب خانم تولدت مبارک انشالله صدساله شی عزیزم چه خانمی شدی خیلی دلم برات تنگ شده بود ابجیم از وبلاگتون کلی برام تعریف کرد اینکه شما کربلا هم رفتید زیارت همگیتون قبول باورم نمیشد بیام پیشتون چه پیشرفت خوبی داشتید می بوسمت مامان خانمی دستت درد نکنه بااین دختر بزرگ کردنت بوووووووووووووووووووس
مامان نسترن
22 بهمن 91 15:17
تولدت مبارک عزیزم. ماشالاه روزا چه سریع می گذره.
زهره مامان هلیا
23 بهمن 91 9:50
تولدت مبارک ایشالله همیشه سالم و تندرست باشی زینب خانومی
مهتاب
24 بهمن 91 1:57
.......¸,.•´¨`•.( -.- ).•´¨`•.,¸ ........¨`•-☆•--( “)(“ )-•-☆ _______________,*-:¦:-* ___0♥0♥_____♥0♥0,*-:¦:-* _0♥0000♥___♥0000♥0,*-:¦:-* 0♥0000000♥000000♥0,*-:¦:-* 0♥00000000000000♥0,*-:¦:-* _0♥000000000000♥0,*-:¦:-* ___0♥00000000♥0,*-:¦:-* _____0♥000♥0,*-:¦:-* _______0♥0,*-:¦:-* زینب جونم تولدت مبارک عزیزم ____0,*-:¦:-* ____*-:¦:-*_____0♥0♥____♥0♥0 __*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0 _*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0 _*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0 __*-:¦:-*____0♥000000000000♥0 ____*-:¦:-*____0♥00000000♥0 ______*-:¦:-*_____0♥000♥0 _________*-:¦:-*____0♥0 ______________,*-:¦:-* ........¸,.•´¨`•.( -.- ).•´¨`•.,¸ ........¨`•-☆•--( “)(“ )-•-☆
مامانی شیما وحدیث
30 بهمن 91 20:45
به به به زینب خانم نازنازی تفلد تفلد تفلدت مبارک مبارک مبارک تفلدت مبارک بیا شمعارو فوت کن تا صدسال زنده باشی چه جشنای قشنگی چقده به مامان جونی زحمت دادی زینب خانمی راستی مامانی چرا دوتا جشن وباهم نکردی که هم خرج وهم زحمتتون یکی بشه ولی خیلی خیلی مبارک باشه ماهم تولد داریم حتما بیا
سمانه مامان پارسا جون
6 اسفند 91 17:50
خیلی قشنگ بود عزیزم ایشاا... هزار ساله بشی
ty
23 مهر 92 17:07
sghl
مادر نیایش
23 مهر 92 17:15
سلام شما خیلی وقته تو وبلاگ دختر من لینک هستید .و از اونجایی که دختر شما با بقیه دخترای هم سن و سالش فرق داره از بابت مومنی و حفظ مطالب مذهبی و خانمی تبلیغ وبلاگش رو خیلی زیاد به اونایی که میرن به وبلاگ دخترم سر میزنن میکنم.و دختر شما رو نمونه دیدم واسه تر بیت دختر خودم.ممنون از این همه زحمت شما. و یه سوالی که پیش اومده واسم اینه که چرا واسه تولد زینب جون دو بار هزینه کردین؟همه چیز دو بار اتفاق افتاده.زحمت ها دو بار است.چرا دعوتی فامیل شوهرتون با فامیل خودتون جداست؟این واسم سواله