زینب عشق مامان وبابا و عکسهای بهار نود ویک
اول سلام دوم عذارخواهی از بابت تاخیر زیاد ولی چه کنیم اگه ٢٤ ساعت یه چند ساعت بهش اضافه میشد خیلی خوب بود و ما به همه کارها می رسیدیم.
اما توی این سال جدید و فصل بهار خدا رو شکر شما جز روزهای ابتدایی که مریض شدی و دل مامان و بابا رو حسابی جزغاله کردی الحمدلله سرحال بودی و ما رو از دست دکترهای رنگارنگ در امان نگه داشتی
امروز گفتم بالاخره بشینم یه چندتا عکس خوشگلت رو درست کنم و برات آپ کنم که فردا نگی این بابای ما دیگه عکسای من رو درست نمیکنه و فقط عکس میندازه عزیزم
البته انتخاب عکس از بین هزاران عکس خیلی سخته چون هزار ماشاالله انقدر شما خوش عکس هستی که کار ما رو سخت میکنه(البته راه دوری نرفتی !!!!) تو این چند وقت انقدر گرفتار بودیم که حتی نشد روز مادر رو به مامان گلت تبریک بگم و بخاطر همه زحمتهای جبران ناپذیری که شبانه روز برای تو میکشه ازش تشکر کنم اما قدیم گفتن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست و من از همین جا روز مادر رو به همه مامان های خوب دنیا خصوصا مامان لیلای گلت تبریک میگم و هر دومون(بابا و زینب)براش سلامتی و صحت وشادی آرزو میکنیم
تعطیلات نوروز مشهد مقدس
زینب جون هنگام رفتن به روضه حضرت زهرا (س) دهه فاطمیه
زینب گلی تعطیلات نوروزی تو حیاط خونمون
زینب جیگر مشهد مقدس تعطیلات نوروز
زینب زیبا دماوند
زینب جون جونی دماوند فروردین ماه
زینب جیجر تو خونه درحال بیرون ریختن لوازم
زینب ماه تو پارک در حال سر سره بازی و تو خونه بعداز جشن نامزدی آقا مصطفی
زینب خانم گل بعد از برگشتن از نمایشگاه کتاب
زینب طلا تو حیاط خونه مامان جون (یا به قول خودش مامان هون)بین گلهای یاس
زینب مامان و بابا تو کوههای دماوند همراه بابا
به لطف خدا در آینده نزدیک باید از توانایی های فوق العادت هم برات بنویسیم