زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

تابستانه های زینب

دختر زیبای من اول سلام و علیکم برحمت الله (بقول خودت) تابستان امسال روزها پشت سر هم به سرعت در حال گذره دیگه از وقتی که حسابی خانم شدی و جیشت رو کامل میگی     ما هم به فکر سرگرمی های مختلف برات بودیم تا مامان یه شب  گفت که به پیشنهاد یکی از اقوام(ملیحه خانم)که خودش معلم کلاسه تو رو هم ببریم کلاس انگلیسی ثبت نام کنیم که این موضوع با شک ما همراه بود ولی وقتی اشتیاق و علاقه خودت رو دیدیم به این کار مبادرت کردیم و ثبت نام کردیم . روز پنج شنبه ٢٤ مرداد برای اولین بار شما دانش آموز یک کلاس شدی البته مامان تنهات نمیزاره و از ساعت ١١ تا ١ ظهر توی آموزشگاه میمونه و شما با خیال راحت...
21 شهريور 1392

سال 92 سال حادثه ها

دختر خوشگلم اول از همه سلام  این سال 92 مثل اینکه کلاً میخواد با حادثه پیش بره و ما رو همینطور  شگفت زده کنه . از ابتدای سال که اتفاقات رنگارنگی برامون پیش اومد از مسافرت با بلیط تاریخ گذشته تا بنایی خونه و فوت چندتا از اقوام و ...    اما پنجشنبه دو هفته قبل حادثه ناخوشایند بعدی رقم خورد و بابایی(بابای بابا) با مشکل قلب درد مواجه شد و بستری شد بیمارستان و توی این ایام کلا روزها برامون طور متفاوتی گذشت و از آنژیو بابایی تا عمل قلبش که چهارشنبه قبل  انجام شد روزهای سختی رو گذروندیم ، روزهایی پر از استرس و اضطراب .     عزیز دلم تو این روزها شاید تو هم خیلی خوب م...
19 تير 1392

اعیاد شعبانیه مبارک

یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم لذتش را با تمام شهر قسمت می کنم   السلام علیک یا اباعبدالله الحسین   زینب گلم اعیاد شعبانیه رو تبریک میگم انشالله زیر سایه حضرات معصومین و موالید این ماه عزیز سلامت و سربلند باشی . ...
22 خرداد 1392

لذت قد کشیدنت را به جهان نمیدهم

قلب و روح مامان فکر میکنم رکورد بیشترین غیبت رو در وبلاگت داشتم برای ننوشتنم دلایل زیادی داشتم که توضیحش برات ضرورتی نداره اما اگر  اینجا نمی نویسم توی قلب و دلم تمام لحظه های زیبای کنار تو بودن حک میشه. توی این مدت که برات ننوشتم اتفاقات زیادی افتاده.هم تلخ و هم شیرین.امسال از همون اول فروردینش پر از ماجرا بود ...........  ولی بهترین چیزی که شادی رو توی دلمون مهمون میکنه  پیشرفت و رشد دخترکوچولوی شیرین زبون و مهربونمونه دردونه دلم.  توی پست بعدی ماجراهامون رو بخون همه وجوووووووووووودم. ...
20 خرداد 1392

زینب عزیز و سال 92

سلامی چو بوی خوش آشنایی و عاشقی ... چند روزی هست که میخوام برات بنویسم  البته از اواخر سال گذشته برات پست جدیدی ننوشتیم و از کارها و حرفای شیرینت نگفتیم که البته چندتا دلیل داره .   بخاطر اینکه خیلی به لپ تاب وابسته شده بودی و از سال جدید کلا لپ تاب رو جمع کردیم و خیلی در دسترس نیست میزان اشتیاقمون برای نوشتن کمتر شده البته دلایل دیگه هم داره که شاید خواستیم کمتر توی چشم باشی  عزیزم     سال جدید رو خوب شروع کردیم و اوایل عید که    مشغول دید و بازدید بودیم و بعد هم مامانی و بابایی و عمه حوری اینها از مکه آمدند و روزهای خیلی شلوغی داشتیم و با ...
14 ارديبهشت 1392

26 ماهگی و خداحافظی با سال 91

سلام زینب جونم دختر گلم ما رو ببخش که تبریک ٢٦ ماهگیت خیییییلی دیر شد ولی ماهی رو هروقت از آب بگیری تازست عزیز دلمون،شیرینی زندگیمون،دار و ندارمون      ٢٦ ماهگیت مبارک گل یاس مامان دیگه چیزی تا پایان سال ١٣٩١ه.ش نمونده و انشا الله  سومین بهار زندگیت رو پیش رو داری و به یاری خدا  چند روز آخر تعطیلات رو مهمون امام رضا علیه السلام هستیم    امیدواریم دعای خیر حضرت سال جدیدمون رو زیر سایه توجهات ولی عصر بیمه کنه انشا الله.  یکی از اتفاقات خوب در آخرین ماه سال ٩١ این بود که مامانی و ...
25 اسفند 1391