زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

العجل یوسف زهرا

  السلام علیک یا ابا القاسم یا رسول الله   چند روزی هست که خبر پخش یک فیلم توهین آمیز به ساحت مقدس حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله دل تمام مسلمونها رو به درد آورده و بیش از پیش غم فراق و دوری از صاحب الزمان و افسوس و آه زندگی در زمان غیبت رو به رخ ما شیعیان کشونده. این اولین باری نیست که یک عده کافر بی قید به خودشون اجازه جسارت به مقدسات اسلام رو میدن .از توهین به قرآن و توهین به امامان و اسامی نورانی آنها گرفته تا  توهین به حضرت رسول که تاریخچه اون بر میگرده به عصر جاهلیت که خاکستر و زباله بر سر مبارک حضرت میریختند و هرگز با این کارها به اهداف کثیفشون نرسیدند.وااااااااااااا اسفا ک...
26 شهريور 1391

نی نی وبلاگ حسابی ما رو ترسوند!!!!!!!!

سلام نی نی فسقلی خوشمزه زینب جووونم چند روز بود که نمی تونستیم وبلاگت رو ببینیم یا برات مطلب بنویسیم (به نظر من ٤-٥ روز بود ولی الان تو اخبار سایت خوندم که دو روز بوده!!!) چون ظاهراً سایت نی نی وبلاگ در حال ارتقای سخت افزارهاش بوده و هیچ وبلاگی باز نمی شد . خلاصه بار اول که اعلامیه سایت رو خوندم با خودم گفتم حتماً تا چند ساعت دیگه درست میشه ولی وقتی موضوع طولانی شد نمی دونم چرا کلی افکار منفی اومد سراغم " نکنه این نی نی وبلاگی ها خلاف ملافی کردن و حالا خواستن هیچ اثری ازشون نباشه.......نکنه دیگه هیچ وقت وبلاگ باز نشه .......ای واااااااااااای چرا هیچ بک آپی از وبلاگ نداریم ......این همه خاطراتمون، حوادث م...
16 شهريور 1391

آرام جانم بیست ماهگیت مبارک

  شکر خدای مهربان و بی همتا و بزرگ به خاطر داشتنت و به خاطر سلامتت و اینکه الان گل زیبای بیست ماهه هستی در کنار مامان وبابایی که قلبشون پر از حس عاشقانست برای تو  بیست ماهه که همه زندگیمون با عطر وجودت زیباتر و دل انگیز تر و عاشقانه تر شده. هر چه قدر تو قد میکشی و بزرگ تر میشی ما در درگاه خداوند احساس عجز و ناتوانی  میکنیم از اینکه بتونیم شکر این همه نعمت رو به جا بیاریم. زینب جووونم روزی ١٠٠٠٠٠ تا بوسه بین من و تو رد و بدل میشه . من که مدام دارم تورو بوسه بارون میکنم گاهی هم بهت میگم "یه بوس به مامان بده" و تو بدون معطلی منو مهمون یه بوس کوچولو میکنی. اما گاهی و...
8 شهريور 1391

تجربه متفاوت زینب گل ما

اول سلام دخمل نازنينم عيدت مبارك طاعات و عبادات قبول تو ماه رمضان حسابي كيف كردي و مشغول عبادات و شب زنده داري بودي قرآن خوندن هاي بانمكت و شب بيدار بودنت حسابي براي خودت شيرين بود و لذت مي بردي . البته اين شب بيداري فعلا هم ادامه داره مثلا ديشب حدود 30/2 بود خوابيدي . حالا نميدونم اين شب بيداري شما تقصير ماست چون چند شب نيمه شب رفتيم ارك و مناجات خونديم و عشق كرديم و بقيه شب ها هم مامان گلت تا سحر بيدار بود و شما هم خيلي پايه پا به پاي مامان بيدار مي موندي و مشغول سر سره بازي و نقاشي و تفريحات ديگه ميشدي به قول خودت مميدونم... اما در هر حال هر چه بود گذشت حيف از ماه قشنگ رمضان شب عيد فطر افطا...
1 شهريور 1391

رمضان و شب زنده داری های زینب

سلام به دختر ناز مامان گل دخترم چند شبی هست که میخوام بیام و برات از حال و هوات توی ماه رمضان بنویسم اما شما اصلا به بنده فرصت نمیدی چون معمولا نصف شب ها که شما در خواب ناز تشریف داری میتونم برات بنویسم که توی این ماه عزیز تصمیم گرفتی شب ها نخوابی و همچنان به فعالیت هات ادامه بدی تا بعد از اذان صبح که با گریه و زاری میبرمت توی رختخواب تا بخوابی امشب رضایت دادی و حدود ساعت ٣ خوابیدی حالا دیگه احوالات من و بابا رو تصور کن دیگه ......بابای بیچاره که شبها از سر و صدای تو خواب نداره البته من سعی میکنم هرچی میگی اطاعت کنم که تن صداتون یه وقت بالا نره  مثلاً ساعت ٣ داری سرسره بازی میکنی و دلت میخواد منم ...
24 مرداد 1391

نوزده ماهگی زینب جون و عکسش روی مجله

دختر گلم سلام امروز با یه خبر داغ داغ و تبریک ١٩ ماهگیت  برات میخوام پست بذارم   گل دختر ما شده عکس روی جلد مجله تندرستی روز جمعه بالاخره بعد از مدتها تصمیم گرفتیم شما رو ببریم آتلیه  و چندتا عکس با حال از شما بگیریم از شب قبلش بابا با علی      آقای کاظمی (پسر عمه مامان ) هماهنگ کرده بود که بریم آتلیه      عکاسی علی آقا اونجا با این پیشنهاد مواجه شدیم که اگه اجازه بدید عکس زینب جون رو روی جلد یک مجله چاپ کنیم.  اول مخالفت کردیم ولی بعدش بخاطر اینکه برات بعدا ممکنه جالب باشه قبول کردیم .  این مجله امروز صبح منتشر ش...
11 مرداد 1391

زينب در رمضان

سلام دختر گلم قبول باشه ماه رمضان با سرعت در حال گذشتن هست تو رو خدا ما رو دعا كن روزهاي بلند ماه و تابستان لذت روزه هارو بيشتر كرده و كمي آدم رو به ياد قيامت مي اندازه عزيز دلم خدا خوب امتحاني ازمون ميگيره ديروز صبح كه براي سحر بلند شديم شما هم همراه ما از خواب بيدار شدي و هم سر ميز سحري بودي و هم موقع نماز و قرآن مامان و بابا تو هم حسابي مشغول مناجات بودي. يه دختر خوب و نازنين كه صفحه صفحه ي مفاتيح رو ورق ميزدي و براي هر كدوم يه صلوات مي فرستادي انصافا بهت حسوديم شد كه انقدر باحال با خدا حرف ميزني گلم تو ماه رمضوني يه خوبي كه اضافه بر همه محاسن هست اينه كه ...
3 مرداد 1391