عشق کلاه قرمزی!!!!!!!!
(( سلام گل زیبای خونمون زینب جان )) زینب جونم هر وقت میریم خونه مامان جون شب که شوهر خاله ها میان ما چادر سرمون میکنیم تو هم بدو بدو میای میگی منم چادر میخوام.وقتی چادر سرت میکنی چند دقیقه ای ساکت و خانوم میری روی مبل میشینی بعدش هم دوباره مشغول بازی میشی این روزها خیلی حرف ها برات داشتم اما دیگه دلم نمی خواست از مریضی هات بنویسم. دلم نمیخواست بنویسم چند روزی بود که زیر پلک چشم سمت چپت متورم شده بود و مدام تورمش بیشتر میشد تا اینکه به قول خودت یه قلمبه توی چشمت ایجاد شده بود . رفتیم متخصص چشم پزشک و با کلی شلوغ بازی هایی که توی مطب راه انداختی چشم های زیبات رومعاین...
نویسنده :
مامان و بابا
0:00