زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

ماه زیبای رجب

السلام علیک یا محمد بن علی الباقر عرض تبریک به ساحت آقا صاحب الزمان گل دخترم روز اول ماه رجب برای من و بابا محمد زیبایی خاصی داره چون علاوه بر اینکه این ماه، ماه خداست و ماه عاشقی با معبود یکتاست روز اول این ماه برای ما یادآور یکی از شیرین ترین و به یاد موندنی ترین خاطره زندگیمونه روز اول ماه رجب سال ١٤٢٩ ه.ق مطابق با تاریخ ٥/٥/٨٥ عقد محرمیت بین ما جاری شد و با هم عهد عاشقی بستیم و قلبهامون از اون روز زیبا با هم گره خورد. از همین جا ولادت امام محمد باقر علیه السلام و سالروز یکی شدنمون رو به گل ترین همسر دنیا و مهربونترین بابا " محمد عزیزم" تبریک میگم. زینب جونم دیشب تو یکه و تنهابرامون جشن گرفته بودی گلم.حسابی شیطنتت گل کرده ...
3 خرداد 1391

زینب عشق مامان وبابا و عکسهای بهار نود ویک

اول سلام دوم عذارخواهی از بابت تاخیر زیاد ولی چه کنیم اگه ٢٤ ساعت یه چند ساعت بهش اضافه میشد خیلی خوب بود و ما به همه کارها می رسیدیم.  اما توی این سال جدید و فصل بهار خدا رو شکر شما جز روزهای ابتدایی که مریض شدی و دل مامان و بابا رو حسابی جزغاله کردی الحمدلله سرحال بودی و ما رو از دست دکترهای رنگارنگ در امان نگه داشتی امروز گفتم بالاخره بشینم یه چندتا عکس خوشگلت رو درست کنم و برات آپ کنم که فردا نگی این بابای ما دیگه عکسای من رو درست نمیکنه و فقط عکس میندازه عزیزم البته انتخاب عکس از بین هزاران عکس خیلی سخته چون هزار ماشاالله انقدر شما خوش عکس هستی که کار ما رو سخت میکنه(البته راه دوری نرفتی !!!!) تو این چند وقت ...
26 ارديبهشت 1391

فروردین 91 و گل 15 ماهه

تمام هستی ام،زینب هفته اول فرودین امسال مشغول دید و بازدید های نوروز بودیم.شکر خدا شما خیلی سرحال بودی و از دَدَ رفتن های پی در پی خوشت اومده بود. ٧ فروردین ماه شدی یه گل خوشگل 15 ماهه که بی صبرانه در انتظار دیدار زوار کربلا (خاله سیمین و عمو علی) بودی تا حدود ساعت 5 بعد از ظهر که چشم ما به جمالشون روشن شد.توی این یک هفته ای که ندیده بودیشون با وجود اینکه خیلی سرگرم بودی اما دو سه باری بهانه گرفتی و با گریه و شیرین زبونی میگفتی .... عمو دِدِ عمو دِدِ .....(قابل توجه خاله سیمین که زینب بیشتر بهانه عموشو میگرفت) دلت میخواست بری خونشون عزیز دلم. 8 فروردین عازم سفر به مشهد شدیم.ساعت 40/12 پرواز داشتیم.هواپیما در کمال...
23 فروردين 1391

زیبا ترین سوژه برای 5500 عکس!!!

عزیز تر از جانم زینب امروز ٣ فروردین سال٩١ و من و بابا دومین سالی هست که به همراه زیبا ترین گل بهار عمرمون،زینب خوشگلمون، به خونه اقوام برای دید و بازدید میریم.گرچه نسبت به سالهای قبل نمیتونیم زود از خونه بریم بیرون و یا مدت زمان طولانی به خونه برنگردیم، باید حسابی مراقب باشیم تا برنامه خواب و غذات به هم نریزه،گرچه هرجا که میریم باید ٦ دانگ حواسمون به شما باشه که یه وقت اتفاقی برات نیفته و یا دسته گلی به آب ندی و...البته شماحسابی خانم هستی و خیلی جاها از بغل مامان و بابا تکون نمیخوری البته این تا زمانی هست که هنوز ازطرف مقابل خجالت میکشی و به محض گذشت دقایقی مشغول به فعالیت میشی و...
3 فروردين 1391

آخرین نوشته در آخرین ساعات سال 1390

گل زیبای من ، زینب بالاخره بعد از مدتها دوری از وبلاگ و به طور کلی دوری از کامپیوتر و دنیای وب (به دلیل خراب شدن سیستم مخصوصا پاور بیچارش که شما مدام خاموش و روشنش میکردی ما تصمیم گرفتیم با خرید لب تاپ به شیطنتهای شما پاتک جانانه ای بزنیم و ماجراهایی داشتیم تا اینکه بالاخره امشب تونستیم به دل راحت قدم به دنیای مجاری بذاریم )توی این آخرین ساعات سال ٩٠ دارم سعی میکنم برات یه یادگاری کوچولو بنویسم دختر نازنینم. توی این مدت که برات چیزی ننوشتیم اتفاقات زیادی افتاد، کلی کارهای جدید یاد گرفتی که انشا الله بعدا برات مینویسم. دختر ماه مامان، فردا ساعت ٨ و ٤٤ دقیقه صبح سال ١٣٩١ آغاز میشه و مبدا و تاریخ جدیدی رقم میخوره ، پارسال...
29 اسفند 1390

زینب عزیزم سیزده ماهه شدی

امروز که روز نهم ماه بهمن سال نودِ دختر عزیزم اومدم ولی با تاخیر تا بگم سیزده ماهگیت خیلی مبارک عزیزم . اول جا داره که حلول ماه ربیع الاول (ماه شادی محبان اهل بیت) رو خیلی شاد باش بگم .امید که همه عزاداریهات قبول باشه .چون با دیدن هر بیرق و پرچمی شروع به سینه زدن میکردی و حسین حسین میگفتی عسلم. انشاالله که مامان و بابا رو هم از دعا فراموش نکرده باشی .دختر نازنینم با حلول ماه ربیع ما هم تصمیم گرفتیم که آخر هفته تولد رسمی شما رو جشن بگیریم و شادی کنیم .البته طی دو نوبت یه فامیلهای مامان و یه روز فامیلهای بابا . قشنگترین قشنگ این روزها خدا رو شکر حسابی مشغول جنب و جوش هستی و سخت مامان رو دنبال خودت میدوانی چون از راه رفتن گذشته...
9 بهمن 1390

زینب و جدول رشد(12 ماهگی)

مهارتهاي اصلي(اکثر کودکان انجام میدهند) حركات ديگران را تقليد مي كند اصواتي شبيه لغت از دهان خارج مي كند .عروسک زیبای مامان شما لغت های با نمکی رو ادا میکنی نه اصواتی شبیه لغت!!!!!!! درخواست هاي خود را با ژست مخصوص نشان مي دهد   مهارتهاي اضافي(نیمی از کودکان انجام میدهند)   به غير از دادا و ماما يك كلمه ديگر مي گويد. یک کلمه!!!!!! دختر گلم کلماتی مثل "ماما" و "بابا" رو از حدود پنج ماهگی میگفتی.الان دایره لغاتت خیلی بیشتر شده. چند قدم بر مي دارد.دختر زرنگِ مامان شما خیلی زیبا راه میری و سرعت راه رفتنت زیاد شده حتی میشه گفت گاهی که دنبالت میکنم و با همدیگه بازی...
23 دی 1390